با بخت و اقبال فراوان، با تمرکز محبت آمیز بر نام واقعی، شخص خداوند اولیه کامل را به دست می آورد.
عقل به جلال نام خداوند روشن می شود و ذهن راضی می شود.
ای نانک، خدا یافت می شود که در شباد در هم می آمیزد و نور آدمی در نور می آمیزد. ||4||1||4||
سوهی، مهل چهارم، خانه پنجم:
خدای یکتا خالق جهانی. به لطف استاد واقعی:
ای مقدسین فروتن، من مرشد محبوبم را ملاقات کردم. آتش آرزوی من خاموش شد و اشتیاق من از بین رفت.
من ذهن و بدنم را وقف گورو واقعی می کنم. دعا می کنم که مرا با خدای گنجینه فضیلت محشور کند.
خوشا، خوشا به حال گورو، حق تعالی، که به من از پر برکت ترین پروردگار می گوید.
با خوش شانسی، بنده ناناک خداوند را یافته است. او در نعم شکوفا می شود. ||1||
من با دوست محبوبم، گورو، ملاقات کرده ام که راه رسیدن به خداوند را به من نشان داده است.
بیا خونه - خیلی وقته از تو جدا شده ام! خواهش می کنم، ای خداوند من، از طریق کلام شاباد گورو، با تو ادغام شوم.
بدون تو خیلی غمگینم مثل ماهی بیرون از آب خواهم مرد.
افراد بسیار خوش شانس در مورد خداوند تعمق می کنند. خدمتکار ناناک در نعم ادغام می شود. ||2||
ذهن در ده جهت می دود. منموک خودخواسته در فریب شک و تردید در اطراف سرگردان است.
در ذهن خود، او پیوسته امیدها را تداعی می کند. ذهنش گرفتار گرسنگی و تشنگی است.
گنج بی نهایتی در ذهن دفن شده است، اما با این حال، او بیرون می رود و به دنبال سم می گردد.
ای بنده نانک، نعم، نام خداوند را ستایش کن. بدون نام، او پوسیده می شود و تا حد مرگ تلف می شود. ||3||
با یافتن گوروی زیبا و جذاب، ذهن خود را از طریق بنی، کلام پروردگار محبوبم، تسخیر کردم.
قلب من عقل و خرد خود را فراموش کرده است. ذهن من امیدها و نگرانی های خود را فراموش کرده است.
در اعماق وجودم دردهای عشق الهی را احساس می کنم. با دیدن گورو، ذهن من آرام و تسلی می یابد.
خدایا سرنوشت خوبم را بیدار کن - لطفا بیا و مرا ملاقات کن! هر لحظه، بنده نانک فدای توست. ||4||1||5||
سوهی، چانت، مهل چهارم:
زهر خودپرستی را ریشه کن کن ای انسان. تو را از ملاقات پروردگارت باز می دارد.
این بدن طلایی رنگ در اثر خودخواهی مسخ و ویران شده است.
دلبستگی به مایا تاریکی مطلق است. این منمخ احمقانه و خودخواه به آن چسبیده است.
ای بنده نانک، گورمخ نجات یافت. از طریق کلام شاباد گورو، او از خودپرستی رها می شود. ||1||
بر این ذهن غلبه و تسلیم کن. ذهن شما مثل شاهین مدام در اطراف سرگردان است.
شب زندگی فانی در امید و آرزوی همیشگی دردناک می گذرد.
من گورو را یافته ام، ای مقدسین فروتن. امیدهای ذهن من برآورده می شود، با خواندن نام خداوند.
خواهش میکنم خدایا بنده نانک را با این درک عنایت کن که با رها کردن امیدهای واهی همیشه در آرامش بخوابد. ||2||
عروس در ذهن خود امیدوار است که خداوند متعال او به رختخواب او بیاید.
پروردگار و استاد من بی نهایت مهربان است. پروردگارا، رحم کن و مرا در خودت ملحق کن.