ای تن من به تو می گویم: به نصیحت من گوش کن!
تهمت می زنید و سپس دیگران را تحسین می کنید. شما در دروغ و شایعه افراط می کنید.
ای جان من، تو به همسران دیگران نگاه می کنی. دزدی می کنی و اعمال بد می کنی.
اما وقتی قو رفت، مثل یک زن رها شده، پشت سر خواهی ماند. ||2||
ای تن، تو در خواب زندگی می کنی! چه کارهای خوبی انجام دادی؟
وقتی با فریب چیزی را دزدیدم، آنگاه ذهنم خوشحال می شد.
من در دنیا عزتی ندارم و در آخرت پناهی نخواهم یافت. زندگی من از دست رفته، بیهوده تلف شده است! ||3||
من کلا بدبختم! ای بابا نانک، اصلاً هیچکس به فکر من نیست! ||1||مکث||
اسب های ترک، طلا، نقره و انبوهی از لباس های زیبا
- هیچ کدام از اینها با تو نخواهد رفت، ای ناناک. آنها گم شده اند و جا مانده اند، ای احمق!
من تمام قندان و شیرینی ها را چشیده ام، اما نام تو به تنهایی شهد آمبروسیال است. ||4||
با حفر پایه های عمیق، دیوارها ساخته می شوند، اما در نهایت ساختمان ها به انبوهی از گرد و غبار باز می گردند.
مردم جمع می شوند و اموال خود را احتکار می کنند و به هیچ کس دیگری نمی دهند - احمق های بیچاره فکر می کنند همه چیز مال آنهاست.
ثروت برای کسی باقی نمی ماند - حتی کاخ های طلایی سریلانکا. ||5||
گوش کن ای عقل نادان و نادان
فقط اراده او غالب است. ||1||مکث||
بانکدار من پروردگار و استاد بزرگ است. من فقط تاجر کوچک او هستم.
این روح و جسم همه از آن اوست. او خودش می کشد و زنده می کند. ||6||1||13||
گاری چایتی، اول مهل:
پنج نفر هستند، اما من تنها هستم. ای ذهن من چگونه از اجاق و خانه خود محافظت کنم؟
بارها و بارها مرا می زنند و غارت می کنند. به چه کسی شکایت کنم؟ ||1||
ای ذهن من نام پروردگار متعال را بخوان.
در غیر این صورت، در جهان آخرت، باید با ارتش مهیب و بی رحم مرگ روبرو شوید. ||1||مکث||
خدا معبد بدن را برپا کرده است. او نه در را گذاشته است و عروس روح در آن می نشیند.
او بارها و بارها از بازی شیرین لذت می برد، در حالی که پنج شیطان او را غارت می کنند. ||2||
به این ترتیب معبد در حال تخریب است. بدن در حال غارت است و عروس روح که به حال خود رها شده بود، اسیر می شود.
مرگ با میله اش او را به زمین می زند، غل و زنجیر به گردنش می زند و حالا آن پنج نفر رفته اند. ||3||
زن مشتاق طلا و نقره است و دوستان حواسش مشتاق غذای خوب.
ای نانک، او به خاطر آنها گناه می کند. او بسته و دهان بسته به شهر مرگ خواهد رفت. ||4||2||14||
گاری چایتی، اول مهل:
بگذارید گوشواره های شما همان گوشواره هایی باشند که در اعماق قلب شما فرو می روند. اجازه دهید بدن شما کت وصله شده شما باشد.
ای یوگی گدایی، بگذار پنج شور تحت کنترل تو باشند و این ذهن را عصای خودت قرار بده. ||1||
بنابراین شما راه یوگا را پیدا خواهید کرد.
فقط یک کلمه از شاباد وجود دارد. همه چیز دیگر از بین خواهد رفت بگذارید این میوه و ریشه رژیم غذایی ذهن شما باشد. ||1||مکث||
برخی سعی می کنند با تراشیدن سر خود در گنگ گورو را بیابند، اما من گورو را گنگ خود کرده ام.
فیض نجاتدهنده جهانهای سهگانه، پروردگار و سرور واحد است، اما کسانی که در تاریکی هستند او را به یاد نمیآورند. ||2||
با ریاکاری و دل بستن به دنیوی، شک تو هرگز از بین نمی رود.