من گورو، اقیانوس صلح را پیدا کردم،
و تمام شک و تردیدهای من برطرف شد. ||1||
این عظمت شکوهمند نعم است.
بیست و چهار ساعت در روز، تسبیحات او را می خوانم.
من این را از گورو کامل دریافت کردم. ||مکث||
موعظه خدا غیر قابل بیان است.
بندگان حقیر او سخنانی از شهد آمبروسیال می گویند.
غلام نانک صحبت کرده است.
از طریق گورو کامل، شناخته شده است. ||2||2||66||
صراط، مهل پنجم:
گورو در اینجا به من آرامش داده است،
و مرشد آرامش و لذت اخروی را برای من ترتیب داده است.
من همه گنج ها و راحتی ها را دارم،
در حال مراقبه در مورد گورو در قلبم ||1||
این عظمت باشکوه استاد واقعی من است.
من ثمره آرزوهای ذهنم را به دست آورده ام.
ای مقدسین روز به روز بر جلال او افزوده می شود. ||مکث||
همه موجودات و مخلوقات با من مهربان و دلسوز شده اند. خدای من آنها را چنین ساخته است.
نانک به آسانی با پروردگار جهان ملاقات کرده است و با حقیقت خشنود است. ||2||3||67||
صراط، مهل پنجم:
کلمه شاباد گورو لطف نجات دهنده من است.
این یک نگهبان است که از چهار طرف اطراف من نصب شده است.
ذهن من به نام خداوند وابسته است.
رسول مرگ شرمنده فرار کرده است. ||1||
ای پروردگار عزیز، تو آرامش بخش من هستی.
پروردگار کامل، معمار سرنوشت، پیوندهای من را از هم پاشید و ذهن من را بینظیر پاک کرد. ||مکث||
ای نانک، خداوند ازلی و فنا ناپذیر است.
خدمت به او هرگز بدون پاداش نخواهد ماند.
بندگان تو در سعادتند.
با ذکر و مراقبه، آرزوهایشان برآورده می شود. ||2||4||68||
صراط، مهل پنجم:
من فدای استادم هستم.
او کاملاً آبروی من را حفظ کرده است.
من ثمره آرزوهای ذهنم را به دست آورده ام.
من برای همیشه در مورد خدای خود فکر می کنم. ||1||
ای مقدسین، بدون او هیچ چیز دیگری وجود ندارد.
او خداست که سبب اسباب است. ||مکث||
خدای من نعمت خود را به من داده است.
او همه موجودات را تابع من کرده است.
بنده ناناک در نعم، نام خداوند تعمق می کند،
و تمام غم هایش می رود. ||2||5||69||
صراط، مهل پنجم:
گورو کامل تب را از بین برده است.
ملودی نخورده جریان صدا طنین انداز می شود.
خداوند همه آسایش را عنایت فرموده است.
در رحمت خود او به آنها داده است. ||1||
خود گورو واقعی این بیماری را ریشه کن کرده است.
همه سیک ها و مقدسین پر از شادی هستند و در مورد نام خداوند، هار، هار تأمل می کنند. ||مکث||
آنها آنچه را که می خواهند به دست می آورند.
خداوند به اولیای خود می دهد.
خدا هارگوبیند را نجات داد.
بنده نانک حقیقت را می گوید. ||2||6||70||
صراط، مهل پنجم:
تو مرا مجبور می کنی کاری را انجام دهم که تو را خشنود می کند.
من اصلا زیرکی ندارم
من فقط یک کودک هستم - من به دنبال حمایت شما هستم.
خدا خودش آبروی من را حفظ می کند. ||1||
خداوند پادشاه من است. او مادر و پدر من است.
در رحمتت مرا گرامی میداری. من هر کاری که تو مرا مجبور کنی انجام می دهم. ||مکث||
موجودات و مخلوقات مخلوق تو هستند.
خدایا افسارشان در دست توست.