گاری، کبیر جی:
کسى که پروردگار را مولای اوست، اى برادران سرنوشت ساز
- آزادی های بی شماری در خانه اش را می زند. ||1||
اگر اکنون بگویم که توکل من تنها بر توست، پروردگارا،
پس من چه تعهدی نسبت به دیگری دارم؟ ||1||مکث||
او بار سه عالم را به دوش می کشد;
چرا نباید شما را نیز گرامی بدارد؟ ||2||
کبیر می گوید، من از طریق تفکر، این یک درک را به دست آورده ام.
اگر مادر فرزند خود را مسموم کند، چه کسی می تواند بکند؟ ||3||22||
گاری، کبیر جی:
بدون حقیقت، چگونه زن میتواند یک مرد واقعی باشد - بیوهای که خود را در آتش سوزی شوهرش میسوزاند؟
ای پاندیت، ای عالم دین، این را ببین و در دلت بیندیش. ||1||
بدون عشق چگونه می توان محبت انسان را افزایش داد؟
تا زمانی که دلبستگی به لذت وجود داشته باشد، عشق معنوی نمی تواند وجود داشته باشد. ||1||مکث||
کسی که در روح خود معتقد است ملکه مایا حقیقت دارد،
خداوند را ملاقات نمی کند، حتی در خواب. ||2||
کسی که بدن، ذهن، ثروت، خانه و خود را تسلیم می کند
کبیر می گوید - او عروس واقعی روح است. ||3||23||
گاری، کبیر جی:
تمام دنیا غرق در فساد است.
این فساد تمام خانواده ها را غرق کرده است. ||1||
ای مرد چرا قایقت را خراب کردی و غرقش کردی؟
با خداوند گسستید و با فساد دست به دست هم دادید. ||1||مکث||
فرشتگان و انسان ها به طور یکسان در آتش خروشان می سوزند.
آب نزدیک است، اما حیوان آن را نمی نوشد. ||2||
با تفکر و آگاهی مداوم، آب بیرون می آید.
کبیر می گوید که آن آب بی آلایش و پاک است. ||3||24||
گاری، کبیر جی:
آن خانواده ای که پسرشان عقل و تدبر معنوی ندارد
- چرا مادرش بیوه نشد؟ ||1||
آن مردی که عبادت پروردگار را انجام نداده است
- چرا چنین مرد گناهکاری در بدو تولد نمرده است؟ ||1||مکث||
بسیاری از بارداریها به سقط جنین ختم میشوند - چرا این یکی در امان ماند؟
او زندگی خود را در این دنیا مانند یک قطع عضو تغییر شکل می دهد. ||2||
کبیر می گوید، بدون نعم، نام خداوند،
افراد زیبا و خوش تیپ فقط قوزهای زشتی هستند. ||3||25||
گاری، کبیر جی:
من برای همیشه فدای آن موجودات حقیر هستم
که نام پروردگار و مولای خود را می برند. ||1||
آنان که حمد پروردگار پاک را می خوانند پاکند.
آنها خواهران و برادران سرنوشت من هستند که در قلب من عزیز هستند. ||1||مکث||
من خاک پای نیلوفر آبی آنها هستم
که دلهایشان پر از پروردگار متعال است. ||2||
من اصالتاً یک بافنده و صبور هستم.
کبیر آهسته و پیوسته جلال خدا را می خواند. ||3||26||
گاری، کبیر جی:
از آسمان دروازه دهم، شهد فرو می ریزد که از کوره من تقطیر شده است.
من در این والاترین جوهر جمع شده ام و بدنم را هیزم می کنم. ||1||
تنها او را مست از آرامش و متانت شهودی می نامند،
که در عصاره ذات خداوند می نوشد و در حکمت روحانی می اندیشد. ||1||مکث||
متانت شهودی خدمتکار بار است که برای خدمت به آن می آید.
شب ها و روزهایم را در خلسه می گذرانم. ||2||
از طریق مراقبه آگاهانه، آگاهی خود را با پروردگار معصوم پیوند زدم.
کبیر می گوید، سپس من پروردگار بی باک را به دست آوردم. ||3||27||
گاری، کبیر جی:
گرایش طبیعی ذهن، تعقیب ذهن است.