آن موجود حقیر که با ذات والای پروردگار آغشته شده است، گواهی و تایید شده است. ||7||
من او را اینجا و آنجا می بینم. من به طور شهودی در مورد او ساکن هستم.
ای پروردگار و سرور، غیر تو را دوست ندارم.
ای نانک، نفس من با کلمه شاباد سوخته است.
گوروی واقعی رؤیای پربرکت پروردگار واقعی را به من نشان داده است. ||8||3||
بسانت، اول مهل:
آگاهی بی ثبات نمی تواند محدودیت های خداوند را پیدا کند.
گرفتار آمدن و رفتن بی وقفه است.
من در رنج و مرگ هستم ای خالق من.
هیچ کس به من اهمیت نمی دهد، جز معشوق من. ||1||
همه والا و بلند مرتبه اند; چگونه می توانم با کسی تماس بگیرم پایین؟
عبادت پروردگار و نام حق مرا راضی کرده است. ||1||مکث||
من انواع و اقسام داروها را مصرف کرده ام. من خیلی از آنها خسته شده ام.
چگونه می توان این بیماری را بدون استاد من درمان کرد؟
بدون عبادت پروردگار، درد بسیار بزرگ است.
پروردگار و مولای من درد و لذت است. ||2||
این بیماری بسیار کشنده است. چگونه می توانم جرات پیدا کنم؟
او بیماری من را می شناسد و تنها او می تواند درد را از بین ببرد.
ذهن و بدن من پر از عیب و نقص است.
من جست و جو کردم و گورو را یافتم، ای برادرم! ||3||
کلام شاباد گورو و نام خداوند شفا هستند.
همانطور که تو مرا نگه میداری، من نیز میمانم.
دنیا بیمار است؛ کجا باید نگاه کنم
خداوند پاک و بی آلایش است. نام او پاک است. ||4||
گورو خانه خداوند را در اعماق خانه خود می بیند و آشکار می کند.
او عروس روح را وارد عمارت حضور خداوند می کند.
وقتی ذهن در ذهن باقی می ماند و آگاهی در آگاهی،
چنین افرادی از خداوند بیتفاوت میمانند. ||5||
آنها عاری از هرگونه میل به شادی یا غم می مانند.
با چشیدن آمریت، شهد آمبروسیال، در نام خداوند می مانند.
آنها خود را می شناسند و عاشقانه با خداوند هماهنگ می مانند.
آنها در میدان جنگ زندگی پیروز می شوند و از آموزه های گورو پیروی می کنند و دردهایشان فرار می کند. ||6||
گورو شهد آمبروسیال واقعی را به من داده است. داخلش مینوشم
البته من مرده ام و الان زنده ام تا زنده بمانم.
خواهش می کنم، از من به عنوان مال خودت محافظت کن، اگر تو را خشنود می کند.
کسی که مال توست در تو ادغام می شود. ||7||
بیماری های دردناک افرادی را که از نظر جنسی بی بند و بار هستند مبتلا می کند.
خداوند در همه دلها نفوذ و نفوذ دارد.
کسی که از طریق کلام شاباد گورو بیتفاوت میماند
- ای نانک، قلب و شعور او بر خداوند ساکن است و طعم آن را می پسندد. ||8||4||
بسانت، فرست مهل، ایک توکی:
چنین نمایشی از مالیدن خاکستر به بدن خود نکنید.
ای یوگی برهنه، این راه یوگا نیست! ||1||
ای احمق! چگونه می توانید نام خداوند را فراموش کرده باشید؟
در آخرین لحظه، آن و به تنهایی برای شما مفید خواهد بود. ||1||مکث||
با گورو مشورت کنید، فکر کنید و درباره آن فکر کنید.
هر جا را که نگاه می کنم، پروردگار عالم را می بینم. ||2||
چه بگویم؟ من هیچی نیستم
تمام مقام و منزلت من به نام توست. ||3||
چرا اینقدر به مال و ثروت خود می نگرید؟
وقتی باید بری، هیچ چیز با تو همراه نخواهد بود. ||4||
پس پنج دزد را رام کن و هوشیاری خود را در جای خود نگه دار.
این اساس راه یوگا است. ||5||
ذهن شما با طناب خودپرستی گره خورده است.
شما حتی به خداوند فکر نمی کنید - ای احمق! او تنها شما را آزاد خواهد کرد. ||6||
اگر پروردگار را فراموش کردی در چنگال رسول مرگ می افتی.
در همان لحظه آخر، ای احمق، کتک خواهی خورد. ||7||