بدن عناصر پنج گانه در ترس از یک حقیقی رنگ آمیزی شده است. ذهن پر از نور واقعی است.
ای نانک، بدی های تو فراموش خواهد شد. گورو افتخار شما را حفظ خواهد کرد. ||4||15||
Siree Raag، First Mehl:
ای ناناک، قایق حقیقت تو را به آن سوی کشتی خواهد برد. به گورو فکر کن
برخی می آیند و برخی می روند. آنها کاملاً پر از خودپرستی هستند.
از طریق لجاجت، عقل غرق می شود; کسی که گورمخ شود و راستگو شود، نجات می یابد. ||1||
بدون گورو، چگونه کسی می تواند برای یافتن آرامش در سراسر آن شنا کند؟
همانطور که تو راضی است، پروردگارا، تو مرا نجات می دهی. برای من اصلاً دیگری وجود ندارد. ||1||مکث||
در مقابلم، جنگل را می بینم که می سوزد. پشت سرم، گیاهان سبزی را می بینم که جوانه می زنند.
ما به کسی که از او آمده ایم ادغام خواهیم شد. حقيقت همه قلبها را فرا گرفته است.
او خود ما را در اتحاد با خودش متحد می کند. عمارت واقعی حضور او نزدیک است. ||2||
با هر نفس، بر تو ساکن می شوم. من هرگز تو را فراموش نخواهم کرد
هر چه خداوند و استاد بیشتر در ذهن ساکن شوند، گورموک بیشتر در شهد آمبروسیال می نوشد.
ذهن و بدن از آن توست. تو استاد من هستی لطفاً غرورم را از من دور کن و بگذار با تو یکی شوم. ||3||
کسی که این جهان را تشکیل داد، خلقت سه جهان را آفرید.
گورموک نور الهی را می شناسد، در حالی که منموک خودخواه احمق در تاریکی به اطراف می نگرد.
کسی که آن نور را در درون هر قلب می بیند، جوهر آموزه های گورو را درک می کند. ||4||
کسانی که می فهمند گورمخ هستند. آنها را بشناسید و تشویق کنید.
آنها ملاقات می کنند و با او ادغام می شوند. آنها به مظهر تابناک تعالی شخص حقیقی تبدیل می شوند.
ای نانک، به نعم، اسم خداوند راضی اند. آنها جسم و جان خود را به خدا تقدیم می کنند. ||5||16||
Siree Raag، First Mehl:
گوش کن، ای فکر من، دوست من، عزیزم: اکنون زمان ملاقات با خداوند است.
تا جوانی و نفس هست این بدن را به او بسپار.
بدون فضیلت بی فایده است; بدن به انبوهی از غبار متلاشی خواهد شد. ||1||
ای فکر من، قبل از اینکه به خانه برگردی، سود کسب کن.
گورمخ نعم را می ستاید و آتش خودپرستی خاموش می شود. ||1||مکث||
ما بارها و بارها می شنویم و داستان می گوییم. ما می خوانیم و می نویسیم و انبوهی از دانش را درک می کنیم،
اما همچنان آرزوها روز و شب زیاد میشوند و بیماری خودپرستی ما را مملو از فساد میکند.
آن پروردگار بی خیال را نمی توان ارزیابی کرد. ارزش واقعی او فقط از طریق حکمت آموزه های گورو شناخته می شود. ||2||
حتی اگر کسی صدها هزار ترفند ذهنی هوشمندانه و عشق و همراهی صدها هزار نفر داشته باشد.
با این حال، بدون سعد سنگات، شرکت مقدس، او احساس رضایت نمی کند. بدون نام، همه در اندوه رنج می برند.
با ذکر نام خداوند، ای جان من، رهایی خواهی یافت. به عنوان گورمخ، خودت را درک خواهی کرد. ||3||
من جسم و ذهنم را به گورو فروخته ام و ذهن و سرم را هم داده ام.
من او را در سه جهان جستجو و جستجو می کردم. سپس به عنوان گورمخ او را جستجو کردم و یافتم.
گورو واقعی مرا در اتحاد، ای ناناک، با آن خدا متحد کرده است. ||4||17||
Siree Raag، First Mehl:
من نه نگران مردن هستم و نه امیدی به زندگی.
تو سرور همه موجودات هستی. شما حساب نفس ها و لقمه های غذای ما را نگه دارید.
شما در گورمخ می مانید. همانطور که شما خشنود است، شما تصمیم می گیرید که سهم ما. ||1||
ای جان من، نام خداوند را بخوان. ذهن خشنود و آرام خواهد شد.
آتش خشمگین درون خاموش شده است. گورموک حکمت معنوی را به دست می آورد. ||1||مکث||