او خود به گورمخ عظمت شکوهمندی برکت می دهد. ای نانک در نعم ادغام می شود. ||4||9||19||
بهیرائو، مهل سوم:
بر لوح تحریر خود، نام پروردگار، پروردگار عالم، پروردگار جهان را می نویسم.
در عشق دوگانگی، فانی ها در طناب رسول مرگ گرفتار می شوند.
گورو واقعی مرا پرورش می دهد و حمایت می کند.
خداوند، بخشنده صلح، همیشه با من است. ||1||
پراهلاد به دنبال دستورات گورو خود، نام خداوند را سر داد.
او بچه بود، اما وقتی معلمش سر او فریاد زد نمی ترسید. ||1||مکث||
مادر پراهلاد به پسر محبوبش توصیه هایی کرد:
"پسرم، تو باید نام خداوند را رها کنی و جانت را نجات دهی!"
پراهلاد گفت: «ای مادرم گوش کن.
من هرگز نام خداوند را رها نخواهم کرد. استاد من این را به من یاد داده است." ||2||
ساندا و مارکا، معلمان او، نزد پدرش پادشاه رفتند و شکایت کردند:
"پراهلاد خود به بیراهه رفته است و همه شاگردان دیگر را به بیراهه می کشاند."
در دربار پادشاه شریر نقشه ای کشیده شد.
خدا نجات دهنده پراهلاد است. ||3||
پدر پراهلاد با شمشیر در دست و با غرور خودخواهانه به سوی او دوید.
پروردگارت کجاست که تو را نجات دهد؟
خداوند در یک لحظه به شکل وحشتناکی ظاهر شد و ستون را در هم شکست.
هارناخاش توسط چنگال هایش پاره شد و پراهلاد نجات یافت. ||4||
خداوند عزیز وظایف مقدسین را تکمیل می کند.
او بیست و یک نسل از فرزندان پراهلاد را نجات داد.
از طریق کلمه شاباد گورو، سم خودپرستی خنثی می شود.
ای نانک، به نام خداوند، مقدسین رهایی یافتند. ||5||10||20||
بهیرائو، مهل سوم:
خداوند خود شیاطین را به تعقیب مقدسین وا می دارد و او خود آنها را نجات می دهد.
خداوندا، کسانی که برای همیشه در پناهگاه تو می مانند - هرگز غم و اندوه بر ذهن آنها تأثیر نمی گذارد. ||1||
در هر عصری، خداوند آبروی فدائیان خود را حفظ می کند.
پراهلاد، پسر دیو، هیچ چیز از نماز صبح هندو، گایاتری، و هیچ چیز در مورد هدایای تشریفاتی آب به اجدادش نمی دانست. اما از طریق کلام شاباد، او در اتحادیه خداوند متحد شد. ||1||مکث||
شب و روز به عبادت عبادت می کرد و از طریق شباد دوگانگی اش ریشه کن شد.
کسانی که آغشته به حقیقت هستند، پاک و مطهر هستند. پروردگار واقعی در ذهن آنها ساکن است. ||2||
احمقان در دوگانگی می خوانند، اما چیزی نمی فهمند. آنها زندگی خود را بیهوده تلف می کنند.
دیو شریر به قدیس تهمت زد و دردسر برانگیخت. ||3||
پراهلاد در دوگانگی نخواند و نام خداوند را رها نکرد. او از هیچ ترسی نمی ترسید.
پروردگار عزیز منجی قدیس شد و مرگ شیطانی حتی نتوانست به او نزدیک شود. ||4||
خداوند خود عزت او را حفظ کرد و عابد خود را با عظمت شکوهمند برکت داد.
ای نانک، هرناخاش را خداوند با چنگالهایش درید. دیو کور چیزی از دادگاه خداوند نمی دانست. ||5||11||21||
Raag Bhairao، چهارماهل، Chau-Padhay، خانه اول:
خدای یکتا خالق جهانی. به لطف استاد واقعی:
خداوند در رحمت خود انسانها را به پاهای مقدسین می بندد.