وقتی خداوند او را می فرستد، می آید. وقتی خداوند او را فرا می خواند، می رود.
هر کاری که او انجام می دهد، خداوند انجام می دهد. پروردگار آمرزنده او را می بخشد. ||10||
من به دنبال این هستم که با کسانی باشم که این ذات متعالی پروردگار را چشیده اند.
ثروت، قدرت های معجزه آسای معنوی، خرد و دانش معنوی از گورو به دست می آید. گنج رهایی در حرم او به دست می آید. ||11||
گورموک درد و لذت را یکسان می بیند. او از شادی و غم دست نخورده باقی می ماند.
گورموک با غلبه بر خودبزرگ بینی خداوند را می یابد. ای نانک، او به طور شهودی در خداوند ادغام می شود. ||12||7||
رامکلی، دخانی، اول مهل:
پرهیز، عفت، خویشتن داری و راستگویی در من نهاده شده است. من آغشته به جوهر متعالی کلام راستین شاباد هستم. ||1||
گورو مهربان من برای همیشه آغشته به عشق خداوند باقی می ماند.
روز و شب، او عاشقانه بر خداوند واحد متمرکز است. با نگاه به پروردگار حق، او خشنود می شود. ||1||مکث||
او در دروازه دهم می ماند و به همه به یک اندازه نگاه می کند. او آغشته به جریان صوتی نابسامان شاباد است. ||2||
او با پوشیدن جامه عفت، در پروردگار فراگیر غرق می ماند. زبانش از طعم عشق خدا لذت می برد. ||3||
کسی که خلقت را آفرید، مرشد حقیقی را ملاقات کرده است. با تفکر در سبک زندگی گورو، او خوشحال است. ||4||
همه در یکی هستند و یکی در همه است. این چیزی است که گورو واقعی به من نشان داده است. ||5||
او که جهان ها، منظومه های شمسی و کهکشان ها را آفرید - که خدا را نمی توان شناخت. ||6||
از چراغ خدا، چراغ درون روشن می شود. نور الهی سه جهان را روشن می کند. ||7||
گورو در عمارت واقعی بر تخت سلطنت می نشیند. او با خداوند بی باک هماهنگ شده است. ||8||
گورو، یوگی جدا شده، قلب همه را فریب داده است. او چنگ خود را در هر قلب می نوازد. ||9||
ای نانک، در حرم خدا، رهایی یافته است. گورو واقعی کمک و پشتیبانی واقعی ما می شود. ||10||8||
رامکلی، اول مهل:
او خانه خود را در صومعه دل ساخته است. او قدرت خود را در زمین و آسمان جاری کرده است. ||1||
از طریق کلام شاباد، گورمخها بسیاری را نجات داده اند، ای مقدسین. ||1||مکث||
او بر دلبستگی پیروز می شود و خودپرستی را ریشه کن می کند و نور الهی تو را می بیند که سه جهان را فرا گرفته است، پروردگارا. ||2||
او میل را غلبه می کند و خداوند را در ذهن خود تجلیل می کند. او به کلام شاباد گورو واقعی می اندیشد. ||3||
شاخ هوشیاری جریان صوتی نخورده را به ارتعاش در می آورد. نور تو همه قلب ها را روشن می کند، پروردگارا. ||4||
در ذهنش فلوت هستی می نوازد و آتش خدا را روشن می کند. ||5||
چراغ خداوند با گرد هم آوردن عناصر پنج گانه، روز و شب، با نور پاک بیکران می درخشد. ||6||
سوراخهای راست و چپ بینی، کانالهای خورشید و ماه، رشتههای چنگ بدن هستند. آنها ملودی شگفت انگیز شاباد را به ارتعاش در می آورند. ||7||
گوشه نشین واقعی در شهر خدا، نامرئی، غیرقابل دسترس، نامحدود، جایگاهی به دست می آورد. ||8||
ذهن پادشاه شهر بدن است. پنج منبع دانش در آن ساکن هستند. ||9||
این پادشاه که در خانه خود نشسته، شاباد را می خواند. او عدالت و فضیلت را اجرا می کند. ||10||
مرگ یا تولد فقیر چه می تواند به او بگوید؟ او با تسخیر ذهن خود، در حالی که هنوز زنده است، مرده باقی می ماند. ||11||