گاری بایراگان، مهل چهارم:
همانطور که مادر پس از به دنیا آمدن پسری به او غذا می دهد و او را در دید خود نگه می دارد
- در داخل و خارج از خانه، او غذا را در دهان او می گذارد. هر لحظه او را نوازش می کند.
به همین ترتیب، گورو واقعی از گورسیک های خود که عاشق پروردگار محبوب خود هستند، محافظت می کند. ||1||
ای پروردگار من، ما فرزندان نادان پروردگار خود هستیم.
درود، درود، بر گورو، گورو، گورو واقعی، معلم الهی که مرا از طریق تعالیم خداوند دانا ساخته است. ||1||مکث||
فلامینگوی سفید در آسمان می چرخد،
اما او جوانان خود را در ذهن خود نگه می دارد. او آنها را پشت سر گذاشته است، اما مدام آنها را در دل خود به یاد می آورد.
به همین ترتیب، گورو واقعی سیک هایش را دوست دارد. خداوند گورسیک های خود را گرامی می دارد و آنها را در قلب خود بسته نگه می دارد. ||2||
همانطور که زبان از گوشت و خون در قیچی سی و دو دندان محافظت می شود.
چه کسی فکر می کند که قدرت در گوشت یا قیچی نهفته است؟ همه چیز در اختیار خداوند است.
به همین ترتیب، وقتی کسی به مقدس تهمت می زند، خداوند آبروی بنده خود را حفظ می کند. ||3||
ای خواهران و برادران سرنوشت ساز، هیچ کس فکر نکند که قدرتی دارد. همه همانطور عمل می کنند که خداوند باعث می شود آنها عمل کنند.
پیری، مرگ، تب، سموم و مارها - همه چیز در دستان خداوند است. بدون فرمان خداوند هیچ چیز نمی تواند کسی را لمس کند.
در ضمیر خودآگاه خود، ای بنده ناناک، تا ابد در نام خداوند تعمق کن که سرانجام تو را نجات خواهد داد. ||4||7||13||51||
گاری بایراگان، مهل چهارم:
با ملاقات او، ذهن پر از سعادت می شود. او را گورو واقعی می نامند.
دو دلی از بین می رود و مقام عالی پروردگار حاصل می شود. ||1||
چگونه می توانم گورو واقعی محبوبم را ملاقات کنم؟
هر لحظه، با تواضع به او تعظیم می کنم. چگونه گورو کامل خود را ملاقات خواهم کرد؟ ||1||مکث||
خداوند با اعطای فیض خود، مرا به ملاقات گورو واقعی خود هدایت کرده است.
آرزوی بنده حقیر برآورده شد. من گرد و غبار پای گورو واقعی را دریافت کرده ام. ||2||
کسانی که با گورو واقعی ملاقات می کنند عبادت عبادی را برای خداوند کاشته می کنند و به این عبادت عبادی خداوند گوش می دهند.
آنها هرگز ضرر نمی کنند. آنها پیوسته سود خداوند را به دست می آورند. ||3||
کسی که دلش شکوفا می شود، عاشق دوگانگی نیست.
ای ناناک، ملاقات با گورو، نجات می یابد و ستایش های با شکوه خداوند را می خواند. ||4||8||14||52||
مهل چهارم، گاری پوربی:
خداوند مهربان، رحمت خود را بر من فرو برد. با ذهن و بدن و دهان، نام خداوند را می خوانم.
من به عنوان گورمخ به رنگ عمیق و ماندگار عشق پروردگار رنگ آمیزی شده ام. ردای تن من از عشق او غرق شده است. ||1||
من کنیز پروردگارم هستم.
وقتی ذهنم تسلیم خداوند شد، او تمام دنیا را برده من کرد. ||1||مکث||
این را خوب در نظر بگیرید، ای مقدسین، ای خواهران و برادران سرنوشت - قلب خود را جستجو کنید، او را در آنجا جستجو کنید و بیابید.
جمال و نور پروردگار، حر، حر، در همه وجود دارد. در همه جا، خداوند در نزدیکی، نزدیک به دست ساکن است. ||2||