اما به هیچ وجه برآورده نمی شود و در نهایت خسته می میرد. ||1||مکث||
آرامش، صلح و آرامش ایجاد نمی کند. این روش کار می کند.
او نمی داند چه چیزی متعلق به او و دیگران است. او در میل جنسی و عصبانیت می سوزد. ||1||
جهان را اقیانوسی از درد فرا گرفته است. پروردگارا، لطفاً بنده خود را نجات ده!
ناناک به دنبال پناهگاه پای نیلوفر آبی توست. نانک برای همیشه و همیشه قربانی است. ||2||84||107||
سارنگ، مهل پنجم:
ای گناهکار، چه کسی به تو گناه آموخت؟
به پروردگار و مولای خود حتی برای یک لحظه فکر نمی کنید. او بود که جسم و روحت را به تو داد. ||1||مکث||
در خوردن و آشامیدن و خوابیدن، شاد هستید، اما در نعم، نام خداوند فکر می کنید، بدبخت هستید.
در بطن مادرت مثل بدبخت گریه و ناله کردی. ||1||
و اکنون، در بند غرور و فساد بزرگ، در تجسمات بی پایان سرگردان خواهید بود.
پروردگار عالم را فراموش کردی. چه بدبختی الان نصیب تو خواهد شد؟ ای نانک، آرامش با پی بردن به مقام والای پروردگار حاصل می شود. ||2||85||108||
سارنگ، مهل پنجم:
ای مادر، من به پناهگاه، حرم پاهای پروردگار چنگ زدم.
با نگاه به رؤیت مبارک درشان، ذهنم مجذوب می شود و بداندیشی از بین می رود. ||1||مکث||
او غیرقابل درک، نامفهوم، عالی و والا، جاودانه و فنا ناپذیر است. ارزش او قابل ارزیابی نیست.
با نگاه کردن به او، خیره شدن به او در آب و زمین، ذهن من در خلسه شکوفا شده است. او کاملاً در همه جا نفوذ می کند و نفوذ می کند. ||1||
مهربان به حلیم، محبوب من، فریبنده ذهن من. ملاقات با مقدس، او شناخته شده است.
مراقبه، مراقبه به یاد پروردگار، ناناک زندگی می کند. رسول مرگ نمی تواند او را بگیرد یا عذاب دهد. ||2||86||109||
سارنگ، مهل پنجم:
ای مادر ذهنم مست است.
با نگاه به پروردگار مهربان، سرشار از سعادت و آرامش می شوم. آغشته به ذات والای پروردگار، مست هستم. ||1||مکث||
من بی لک و پاک شده ام و حمدهای مقدس خداوند را می خوانم. من دیگر هرگز کثیف نخواهم شد
آگاهی من بر روی پای خدا نیلوفر آبی متمرکز شده است. من بی نهایت، متعال را ملاقات کرده ام. ||1||
با گرفتن دست من، همه چیز را به من داده است. او چراغ مرا روشن کرده است.
ای نانک، که از نعم، نام خداوند مزه میکنم، من جدا شدهام. نسل های من نیز منتقل شده اند. ||2||87||110||
سارنگ، مهل پنجم:
ای مادر، با تأمل در یاد دیگری، فانی می میرد.
فانی با رها کردن پروردگار جهان، بخشنده روح، در مایا غرق شده و گرفتار می شود. ||1||مکث||
او با فراموشی نعم، نام خداوند، در مسیر دیگری قدم می زند و به وحشتناک ترین جهنم می افتد.
او از مجازات های بی شماری رنج می برد و در تناسخ از رحم به رحم دیگر سرگردان است. ||1||
تنها آنها ثروتمند هستند و تنها آنها شریف هستند که در حرم خداوند غرق شده اند.
به لطف گورو، ای ناناک، آنها جهان را فتح می کنند. آنها هرگز در تناسخ نمی آیند و نمی روند. ||2||88||111||
سارنگ، مهل پنجم:
خداوند درخت کج فریب من را قطع کرده است.
جنگل شک در یک لحظه با آتش نام خداوند می سوزد. ||1||مکث||
میل جنسی، خشم و تهمت از بین رفته است. در سعد سنگات، گروه مقدس، آنها را زدم و بیرون کردم.