مهل سوم:
پرنده بارانی دعا می کند: پروردگارا، فیض خود را عطا کن و به من عطای حیات روح را ببخش.
بدون آب تشنگی من سیراب نمی شود و نفس زندگی ام پایان یافته و رفته است.
ای خداوند بیکران تو بخشنده صلح هستی. تو بخشنده گنج فضیلت هستی.
ای نانک، گورمخ آمرزیده شد. در پایان، خداوند خداوند تنها دوست شما خواهد بود. ||2||
پاوری:
او جهان را آفرید; او محاسن و معایب فانی را در نظر می گیرد.
کسانی که در سه گوناس - سه منش - گرفتارند، نعم، نام خداوند را دوست ندارند.
آنها فضیلت را رها می کنند، بد می کنند. آنها در دادگاه خداوند بدبخت خواهند شد.
آنها جان خود را در قمار از دست می دهند. چرا آنها حتی به دنیا آمدند؟
اما کسانی که از طریق کلام راستین شاباد - شب و روز - ذهن خود را تسخیر و تسخیر می کنند، نعم را دوست دارند.
آن مردم خداوند حقیقی، نامرئی و نامتناهی را در دل خود جای می دهند.
تو ای خداوند بخشنده، گنجینه فضیلت هستی. من بی فضیلت و بی لیاقت هستم.
او تنها تو را می یابد، که تو برکت می دهی و می بخشش، و الهام می دهی تا در کلام شاباد گورو تأمل کند. ||13||
سالوک، مهل پنجم:
بدبینان بی ایمان نام خداوند را فراموش می کنند. شب زندگی آنها در آرامش نمی گذرد.
روزها و شبهایشان راحت می شود، ای نانک، تسبیح ثنای پروردگار. ||1||
مهل پنجم:
انواع جواهرات و جواهر، الماس و یاقوت از پیشانی آنها می درخشد.
ای نانک، آنان که مورد رضای خدا هستند، در بارگاه پروردگار زیبا به نظر آیند. ||2||
پاوری:
خدمت به گورو واقعی، من در خداوند واقعی ساکن هستم.
کاری که برای گورو واقعی انجام داده اید در نهایت بسیار مفید خواهد بود.
رسول مرگ حتی نمی تواند به کسی که مورد حمایت پروردگار واقعی است دست بزند.
با روشن کردن چراغ تعالیم گورو، آگاهی من بیدار شده است.
منمخ های خودخواسته باطل هستند; بدون نام، آنها مانند شیاطین سرگردان هستند.
آنها چیزی بیش از حیواناتی نیستند که در پوست انسان پیچیده شده اند. آنها در درون سیاه دل هستند.
پروردگار واقعی همه را فرا گرفته است. از طریق کلام واقعی شاباد، او دیده می شود.
ای نانک، نعم بزرگترین گنج است. گورو کامل آن را برای من فاش کرده است. ||14||
سالوک، مهل سوم:
پرنده بارانی با سهولت شهودی از طریق گورو، حکم فرمان خداوند را درک می کند.
ابرها با مهربانی می ترکند و باران به صورت سیلابی می بارید.
ناله ها و زاری های مرغ بارانی قطع شد و آرامش در ذهنش جاودانه شد.
ای نانک، ستایش کن آن پروردگاری که به همه موجودات و مخلوقات دست درازی می کند و روزی می دهد. ||1||
مهل سوم:
ای مرغ بارانی، تو نمی دانی تشنگی در درونت چیست و برای رفع آن چه می توانی بنوشی.
شما در عشق دوگانگی سرگردان هستید و آب آمبروسیال را به دست نمی آورید.
وقتی خدا نگاه فیض خود را می اندازد، آنگاه فانی به طور خودکار با گورو واقعی ملاقات می کند.
ای ناناک، آب آمبروسیال از گورو واقعی به دست می آید، و سپس باقیمانده های فانی با سهولت شهودی در خداوند ادغام می شوند. ||2||
پاوری:
برخی می روند و در قلمروهای جنگل می نشینند و به هیچ تماسی پاسخ نمی دهند.
برخی در زمستان یخ می شکند و خود را در آب یخ زده غوطه ور می کنند.
برخی خاکستر را به بدن خود می مالند و هرگز خاک خود را پاک نمی کنند.
برخی از آنها با موهای کوتاه و مات و ژولیده ظاهری شنیع به نظر می رسند. آنها برای خانواده و اصل و نسب خود بی آبرویی می آورند.