موقتی است، مثل امواج روی دریا و برق آسا.
بدون خداوند هیچ محافظ دیگری وجود ندارد، اما شما او را فراموش کرده اید.
ناناک حقیقت را می گوید. به آن فکر کن، ای ذهن. تو میمیری ای گوزن سیاه ||1||
ای زنبور بابل، تو در میان گل ها سرگردانی، اما درد وحشتناکی در انتظار توست.
من از استاد خود برای درک واقعی خواسته ام.
من از گورو واقعی خود در مورد زنبور بامبل که اینقدر درگیر گل های باغ است، خواسته ام.
وقتی خورشید طلوع می کند بدن می افتد و در روغن داغ پخته می شود.
در جاده مرگ، بی کلام شاباد، ای دیوانه، مقید و کتک خواهی شد.
ناناک حقیقت را می گوید. در آن فکر کن، ای ذهن. تو خواهی مرد، ای زنبور بابل ||2||
ای جان غریب من چرا گرفتار عقده می شوی؟
خداوند واقعی در ذهن شما ساکن است. چرا در دام مرگ گرفتار شدی؟
ماهی با چشمانی گریان آب را ترک می کند، وقتی ماهیگیر تور خود را می اندازد.
عشق مایا برای دنیا شیرین است اما در نهایت این توهم از بین می رود.
پس عبادت عبادی را انجام دهید، آگاهی خود را به پروردگار پیوند دهید، و اضطراب را از ذهن خود دور کنید.
ناناک حقیقت را می گوید. ای جان غریب من، آگاهی خود را بر خداوند متمرکز کن. ||3||
رودخانه ها و نهرهایی که از هم جدا می شوند ممکن است زمانی دوباره با هم متحد شوند.
عصر به روز، آنچه شیرین است، پر از زهر است. چقدر نادر است که یوگی این را بفهمد.
آن شخص نادری که آگاهی خود را بر گورو واقعی متمرکز می کند، به طور شهودی خداوند را می شناسد و متوجه می شود.
بدون نعم، نام خداوند، احمقان بی فکر در شک و تردید سرگردان می شوند و تباه می شوند.
کسانی که دلشان به عبادت و نام پروردگار واقعی نمیآید، در نهایت گریه و زاری میکنند.
ناناک حقیقت را می گوید. از طریق کلام واقعی شاباد، کسانی که مدت ها از خداوند جدا شده اند، یک بار دیگر متحد می شوند. ||4||1||5||
خدای یکتا خالق جهانی. به لطف استاد واقعی:
آسا، مهل سوم، چانت، خانه اول:
در خانه من، آهنگ های واقعی شادی عروسی خوانده می شود. خانه من با کلام راستین شاباد آراسته شده است.
عروس روح با پروردگار شوهرش ملاقات کرده است. خداوند خود این اتحاد را به پایان رسانده است.
خداوند خود این اتحاد را به پایان رسانده است. عروس روح حقیقت را در ذهن خود محفوظ می دارد، سرمست از آرامش.
او که با کلمه شاباد گورو آراسته شده و با حقیقت آراسته شده است، برای همیشه از معشوق خود و آغشته به عشق او لذت می برد.
او با از بین بردن نفس خود، خداوند شوهرش را به دست می آورد و سپس، ذات متعالی خداوند در ذهن او ساکن می شود.
نانک می گوید، تمام زندگی او پربار و پربار است. او با کلمه شاباد گورو آراسته شده است. ||1||
عروس روحی که دوگانگی و شک گمراه شده است، به رب شوهرش نمی رسد.
آن عروس روح فضیلتی ندارد و زندگی خود را بیهوده تلف می کند.
منموک خودخواه، جاهل و ننگین عمر خود را بیهوده تلف می کند و در نهایت به غم و اندوه می رسد.
اما هنگامی که او به گورو واقعی خود خدمت می کند، آرامش به دست می آورد و سپس با پروردگار شوهرش رو در رو ملاقات می کند.
او با دیدن پروردگار شوهرش شکوفا می شود. دلش شاد می شود و کلام راستین شاباد او را زیبا می کند.
ای نانک، بی نام، عروس جان در فریفته تردید می چرخد. با ملاقات معشوق، او به آرامش می رسد. ||2||