خداوند به طور کامل در همه جا نفوذ و نفوذ دارد. نام خداوند آب و زمین را فرا گرفته است. پس پیوسته از خداوند، از بین برنده درد بخوان. ||1||مکث||
خداوند زندگی مرا مثمر ثمر و ثواب بخشیده است.
من در مورد خداوند، دفع کننده درد، تعمق می کنم.
من با گورو، رهایی بخش، ملاقات کرده ام.
خداوند سفر زندگی من را مثمر ثمر و پربار ساخته است.
با پیوستن به سنگات، جماعت مقدس، تسبیحات با شکوه پروردگار را می خوانم. ||1||
ای فانی، امیدت را به نام خداوند بسپار،
و عشق شما به دوگانگی به سادگی ناپدید خواهد شد.
کسی که به امید، دلبسته به امید باقی می ماند،
چنین موجود فروتنی با پروردگارش ملاقات می کند.
و کسی که تسبیحات با شکوه نام خداوند را می خواند
بنده نانک به پای او می افتد. ||2||1||7||4||6||7||17||
راگ بیلاوال، مهل پنجم، چاو پدهای، خانه اول:
خدای یکتا خالق جهانی. به لطف استاد واقعی:
او به آنچه می بیند وابسته است.
چگونه می توانم تو را ملاقات کنم ای خدای زوال ناپذیر؟
بر من رحم کن و مرا در راه قرار ده.
بگذار به لبه ردای سعد سنگات، گروه مقدسات وصل شوم. ||1||
چگونه می توانم از اقیانوس سمی جهان عبور کنم؟
گورو واقعی قایق است که ما را به آن سو می برد. ||1||مکث||
باد مایا می وزد و ما را تکان می دهد،
اما فدائیان خداوند همیشه پایدار می مانند.
آنها تحت تأثیر لذت و درد قرار نمی گیرند.
خود گورو نجات دهنده بالای سر آنهاست. ||2||
مایا، مار، همه چیز را در کلاف های خود نگه می دارد.
آنها مانند پروانه ای که با دیدن شعله فریب خورده در خود پرستی می سوزند.
آنها انواع تزئینات را می سازند، اما پروردگار را نمی یابند.
هنگامی که گورو مهربان می شود، آنها را به ملاقات خداوند هدایت می کند. ||3||
غمگین و افسرده در اطراف سرگردانم و جواهر پروردگار یگانه را می جویم.
این جواهر گرانبها با هیچ تلاشی به دست نمی آید.
آن جواهر در بدن است، معبد خداوند.
گورو پرده توهم را پاره کرده است و با دیدن جواهر خوشحالم. ||4||
کسی که آن را چشیده باشد، طعم آن را می شناسد.
او مانند لال است که ذهنش پر از شگفتی است.
من خداوند، منبع سعادت را در همه جا می بینم.
بنده ناناک حمدهای با شکوه خداوند را می گوید و در او می آمیزد. ||5||1||
بلااول، مهل پنجم:
استاد الهی به من خوشبختی کامل داده است.
بنده خود را به خدمت او پیوند داده است.
هیچ مانعی راه من را مسدود نمی کند و در مورد پروردگار غیرقابل درک و درک ناپذیر مراقبه می کنم. ||1||
خاک تقدیس شده است و جلال ستایش او را می خوانند.
با تعمق در نام خداوند، گناهان ریشه کن می شوند. ||1||مکث||
او خودش همه جا را فرا گرفته است.
جلال او از همان آغاز و در طول اعصار، درخشان بوده است.
به لطف گورو، اندوه مرا لمس نمی کند. ||2||
به نظر من پای گورو بسیار شیرین به نظر می رسد.
او بدون مانع است، همه جا ساکن است.
وقتی گورو راضی بود آرامش کامل پیدا کردم. ||3||
خداوند متعال منجی من شده است.
به هر کجا که نگاه می کنم، او را آنجا با خودم می بینم.
ای نانک، پروردگار و سرور از بندگانش محافظت و گرامی می دارد. ||4||2||
بلااول، مهل پنجم:
تو گنج آرامش هستی ای خدای محبوب من.