یک اوانکار، انرژی اولیه، از طریق فیض واعظ الهی تحقق یافت
کالا (حقیقت) فقط در آن مرکزی موجود است که در آن گودال چاله ها و گورو کامل گوروها قرار دارد.
او نجات دهنده ی افتادگان، برطرف کننده ی رنج ها و پناهگاه بی پناهان است.
او عیب های ما را می برد و فضیلت ها را عطا می کند.
در عوض، اقیانوسی از لذت ها، خداوند باعث می شود غم و اندوه و ناامیدی را فراموش کنیم.
او، دمنده ی لک های بدی ها، خیرخواه و همیشه حاضر است. کسی که نامش حقیقت، پروردگار خالق، صورت حقیقت است، هرگز ناقص نمی شود، یعنی او همیشه کامل است.
اقامت در جماعت مقدس، سرای حق،
او در شیپور ملودی نخورده می دمد و حس دوگانگی را در هم می شکند.
سنگ فیلسوف هنگام فرو بردن خیرخواهی (طلا ساختن)
نوع و کاست هشت فلز (آلیاژ) را در نظر نمی گیرد.
صندل همه درختان را خوشبو می کند و بی ثمری و باروری آنها هرگز به ذهنش خطور نمی کند.
خورشید طلوع می کند و پرتوهای خود را به طور یکسان در همه مکان ها پخش می کند.
بردباری فضیلت زمینی است که زباله های دیگران را می پذیرد و هرگز زیان های آنها را نمی بیند.
به همین ترتیب، جواهرات، یاقوت، مروارید، آهن، سنگ فلسفی، طلا و غیره طبیعت ذاتی خود را حفظ می کنند.
هیچ محدودیتی برای (خیرخواهی) جماعت مقدس وجود ندارد.
سنگ فلسفی فلز را به طلا تبدیل می کند، اما تفاله آهن طلا نمی شود و از این رو مایوس می شود.
چوب صندل کل پوشش گیاهی را معطر می کند، اما بامبوی مجاور عاری از عطر باقی می ماند.
هنگام کاشت بذر، زمین هزار برابر بیشتر تولید می کند، اما در خاک قلیایی، بذر جوانه نمی زند.
جغد نمی تواند (خورشید) را ببیند، اما گوروی واقعی که درک آن خداوند را می دهد، باعث می شود که او را واقعاً و واضح ببیند.
تنها چیزی که در زمین کاشته می شود درو می شود، اما با خدمت به گورو واقعی همه نوع میوه به دست می آید.
همانطور که هر کسی که سوار کشتی می شود از آن طرف عبور می کند، گورو واقعی نیز هیچ تفاوتی بین نیکوکاران قائل نمی شود.
و شریر و حتی حیوانات و ارواح را به دنبال یک زندگی خدایی می کند.
طلا با (لمس) سنگ فلسفی ساخته می شود، اما خود طلا نمی تواند طلا تولید کند.
درخت صندل درختان دیگر را معطر می کند اما این دومی نمی تواند درختان دیگر را معطر کند.
بذر کاشته شده تنها پس از بارندگی جوانه می زند، اما با اتخاذ آموزه های گورو، فرد فوراً به میوه می رسد.
خورشید در پاییز شب غروب می کند اما گورو کامل همیشه آنجاست.
از آنجایی که یک کشتی نمی تواند به طور مشابه کوه را به زور سوار کند، کنترل اجباری بر حواس مورد پسند گورو واقعی نیست.
زمین ممکن است از یک زلزله بترسد و در جای خود ناآرام شود، اما اصول گورو، گورو، ثابت و پنهان است.
گورو واقعی در واقع کیسه ای پر از جواهرات است.
در طلوع خورشید، جغدها مانند دیوار کور می شوند، خود را در دنیا پنهان می کنند.
وقتی شیر در جنگل غرش می کند، شغال، آهو و غیره در اطراف پیدا نمی شوند.
ماه در آسمان را نمی توان پشت یک صفحه کوچک پنهان کرد.
با دیدن یک شاهین همه پرندگان جنگل محل خود را ترک می کنند و ناآرام می شوند (و برای ایمنی خود بال می زنند).
دزد، زناکار و فاسد بعد از تعطیلات روز در اطراف دیده نمی شوند.
کسانی که علم در دل دارند، عقل نادانان را بهبود می بخشند.
نگاه اجمالی جماعت مقدس تمام تنشهای متحمل شده در کالی یوگ، عصر تاریک را از بین میبرد.
من فدای جماعت مقدس هستم.
تکه های ستارگان در شب تاریک می درخشند اما با طلوع ماه کم نور می شوند.
برخی از آنها مخفی می شوند در حالی که برخی همچنان چشمک می زنند.
با طلوع خورشید، ستارگان، ماه و شب تاریک، همه ناپدید می شوند.
در برابر بندگان، که از طریق کلام گورو واقعی انجام شده است، چهار واما و چهار آشرام (astclhätu)، وداها، کاتباها ناچیز هستند.
و ایده خدایان، الههها، بندگان آنها، تانترا، مانترا و غیره حتی در ذهن وجود ندارد.
راه گورمخ ها لذت بخش است. خوشا به حال گورو و همچنین خوشا به حال عزیزان او.
شکوه جماعت مقدس در تمام جهان آشکار است.
هر چهار واما، چهار فرقه (مسلمانان)، شش فلسفه و سیره آنها،
ده تجسم، هزاران نام خداوند و همه کرسی های مقدس، تاجران مسافر او هستند.
آنها با برداشتن کالاها از فروشگاه آن واقعیت عالی، آنها را در سراسر کشور و خارج از کشور پخش کردند.
آن گورو واقعی بی خیال (خداوند) بانکدار کامل آنهاست و انبارهای او غیرقابل درک (و بی پایان) است.
همه از او می گیرند و انکار می کنند، اما او، گورو واقعی، هرگز از دادن هدایا خسته نمی شود.
آن پروردگار اوانکار، با گسترش صدای ارتعاشی واحد خود، یکی و همه را ایجاد می کند.
من در قالب یک گورو واقعی فدای این براهم متعالی هستم.
بسیاری از پیرها، پیامبران، اولیا، گاوری ها، قطب ها و علما (همه لقب های معنوی در میان مسلمانان) هستند.
بسیاری از شیوخ، صدیقان و شهدا در آنجا هستند. بسیاری از آخوندهای قاضی، مولوی (همه نامگذاری های مذهبی و قضایی مسلمانان) هستند.
(به طور مشابه در میان هندوها) Rsis، munis، Jain Digambars (زاهدان برهنه جین) و بسیاری از معجزه سازان که جادوی سیاه را می دانند نیز در این جهان شناخته شده اند.
سیدها (یوگی ها) که خود را به عنوان افراد بزرگ تبلیغ می کنند، بی شمار هستند.
هیچکس بدون گوروی واقعی رهایی نمییابد که بدون او منیتشان بیشتر میشود،
بدون جماعت مقدس، حس نفس به شکلی تهدیدآمیز به jtv خیره می شود،
من در قالب یک گورو واقعی فدای این براهم متعالی هستم.
به برخی قدرتهای معجزه آسا می دهد (رضا، سیدی) و به برخی مال و به برخی معجزات دیگر می دهد.
به برخی اکسیر حیات می بخشد، به برخی گوهر افسانه ای، به برخی سنگ فیلسوفی می دهد و به برکت لطف خود در باطن برخی شهد می چکد.
برخی در وصیت خود ریاکاری تانترا و پرستش واس (عبادت آیویی) را انجام می دهند و برخی دیگر را در جاهای دور سرگردان می کند.
به برخی گاو آرزومند، بر برخی درخت آرزومند و به هر که بخواهد لکسامی (الهه ثروت) عطا می کند.
برای فریب دادن بسیاری، او به بسیاری از افراد آسانها (حالتها)، نیولف کانا - تمرینهای یوگا، و معجزات و فعالیتهای نمایشی میدهد.
او به یوگی ها زهد می بخشد و به بوگی ها (از لذت های لفظی بهره می برند).
ملاقات و فراق یعنی تولد و مردن همیشه با هم وجود دارند. همه اینها اشکال (مختلف) Oankar هستند.
چهار سن، چهار معدن زندگی، چهار سخنرانی (پارا، پسیانتی، مدیاما و وایخاری) و موجوداتی که در گونه های مختلف زندگی می کنند.
او خلق کرده است. گونههای انسانی که بهعنوان گونهای نادر شناخته میشوند، بهترین گونه هستند.
خداوند همه گونه ها را تابع نوع بشر قرار داده است.
بیشتر انسان های دنیا تابع یکدیگر هستند و نمی توانند چیزی را بفهمند.
در میان آنها، بردگان واقعی هستند که جان خود را در اعمال شیطانی از دست داده اند.
در صورت رضایت جماعت مقدس، هجرت در هشتاد و چهار گونه حیات پایان می یابد.
تعالی واقعی با پرورش کلام گورو به دست می آید.
گورموک که در ساعتهای آفتابی صبح زود از خواب بیدار میشود، در مخزن مقدس غسل میکند.
او با خواندن سرودهای مقدس گورو، به سمت گورودوارا، مکان مرکزی سیک ها حرکت می کند.
در آنجا با پیوستن به جماعت مقدس، او عاشقانه به گوربانت، سرودهای مقدس گورو گوش می دهد.
او با از بین بردن تمام شک و تردید از ذهن خود به سیک های گورو خدمت می کند.
سپس از راه صالح امرار معاش می کند و غذای سختی را که به دست آورده است بین نیازمندان تقسیم می کند.
ابتدا به سیک های گورو، بقیه را که خودش می خورد، تقدیم می کند.
در این عصر تاریک که با چنین احساساتی روشن شده است، مرید تبدیل به گورو و مرید گورو می شود.
گورمخ ها در چنین شاهراهی (زندگی دینی) قدم می گذارند.
اوانکار که شکلش گورو واقعی است، خالق واقعی جهان است.
از یک کلمه او همه خلقت گسترش می یابد و در جماعت مقدس آگاهی در کلام او آمیخته می شود.
حتی برهما ویسنو ماهسا و ده تجسم مشترکاً نمی توانند در مورد راز او تأمل کنند.
وداها، کاتباها، هندوها، مسلمانان - هیچ کس اسرار او را نمی داند.
نادر کسی است که به پناه پای گوروی راستین بیاید و زندگی او را پربار کند.
به ندرت کسی است که با گوش دادن به آموزه های گورو مرید شود، در برابر احساسات مرده باقی بماند و خود را آماده کند تا یک خدمتکار واقعی باشد.
هر فرد کمیاب خود را در قبرستان (یعنی پناهگاه دائمی) گورو واقعی جذب می کند.
تلاوت ها، ریاضت ها، اصرارها، بسیاری از توضیحات انکار در وداها و تمام مهارت های چهارده گانه در جهان شناخته شده است.
حتی سساناگ، ساناکس و ریشی لوماس راز آن بی نهایت را نمی دانند.
جشن ها، پیروان حقیقت، قانعان، سیده ها، ناث ها (یوگی ها) همه در هذیان ها سرگردانند.
با جستجوی او، همه پارس ها، پیامبران، اولیا و هزاران پیرمرد شگفت زده می شوند (چون نتوانستند او را بشناسند).
یوگا (ریاضتها)، بوگها (شادی)، دردها، رنجها و جداییها، همه توهم هستند.
ده فرقه از سانیاسی ها در توهم سرگردانند.
یوگی های شاگرد گورو همیشه هوشیار می مانند در حالی که دیگران خود را در جنگل ها پنهان کرده اند، یعنی به مشکلات دنیا بی توجه هستند.
سیک های گورو با پیوستن به جماعت مقدس، جلال نام خداوند را ستایش می کنند.
نور لاکهای ماه و خورشید نمیتواند به اندازه ذرهای از خرد گوروی واقعی باشد.
میلیونها جهان پایین و میلیونها آسمان وجود دارند، اما کوچکترین ناسازگاری در همترازی آنها وجود ندارد.
لکه های هوا و آب به هم می پیوندند تا امواج متحرکی با رنگ های مختلف ایجاد کنند.
میلیونها خلقت و میلیونها انحلال پیوسته بدون شروع، میانه و پایان فرآیند متناوب میشوند.
زمینها و کوههای بردبار نمیتوانند آموزههای گورو واقعی را در استقامت و درستی برابری کنند.
میلیون ها نوع دانش و مراقبه حتی با ذره ای از دانش حکمت گورو (گنات) برابری نمی کند.
من پرتوهای نور را برای یک پرتو مراقبه بر خداوند قربانی کرده ام.
در یک کلام پروردگار، نهرها (حیات) جاری است و امواجی در آنها برمی خیزد.
در یک موج او، دوباره انبوهی از رودخانه ها (از زندگی) جاری می شود.
در هر رودخانه، به شکل تجسم، لاکهایی از جیوها با فرض اشکال مختلف در حال پرسه زدن هستند.
تجسم هایی به شکل ماهی و لاک پشت در آن شیرجه می زنند اما نمی توانند عمق آن را درک کنند، یعنی نمی توانند حدود آن واقعیت عالی را بدانند.
آن خداوند نگهدار فراتر از همه محدودیت هاست. هیچ کس نمی تواند مرز امواج او را بداند.
آن گوروی واقعی، پوروس عالی است و شاگردان گورو، از طریق خرد گورو (گورومات) چیزهای غیر قابل تحمل را تحمل می کنند.
کمتر افرادی هستند که چنین عباداتی را انجام دهند.
چه می توان گفت از عظمت آن پروردگار بزرگ که یک کلمه اش فراتر از همه اندازه است.
هیچ کس نمی تواند راز او را که پایه آن فقط یک گالیا است، بداند. چگونه می توان عمر طولانی او را که نیمی از نفسش غیرقابل درک است، شمرد.
خلقت او قابل ارزیابی نیست; پس چگونه می توان آن نامحسوس را دید (درک کرد).
هدایای او مانند روزها و شبها نیز بسیار ارزشمند و سایر مواهب او نیز بی نهایت است.
وصف ناپذیر است مقام پروردگار، ارباب بی صاحبان،
و داستان غیرقابل روایت او را تنها با گفتن نتی نتی می توان نتیجه گرفت (این نیست، این نیست).
سزاوار درود فقط آن پروردگار اولیه است.
اگر اره سرش را بگیرند و بدن را قطعه قطعه کنند تا قربانی سوختنی کنند.
اگر چند بار در برف پوسیده شود یا تکنیک های مناسب را به کار گیرد، با بدن وارونه دست به توبه می زند.
اگر کسى از طریق ندامتهاى آب، آتش سوزى و آتش درونى، بى جسم شود;
اگر کسى روزه بگيرد، احکام، نظم و انضباط داشته باشد و در مکان خدايان و الهه ها سرگردان باشد;
اگر تختی از خیرات نیکو و نیکی و نیلوفر بسازد و بر آن بنشیند.
اگر کسی نیولی کارما، حالت مار، بازدم، دم و تعلیق هوای حیاتی (پرانایام) را تمرین کند.
همه اینها با هم برابر ثمره لذتی نیست که گورمخ به آن دست می یابد.
میلیون ها عاقل از طریق مهارت های خود نمی توانند به ثمره (برترین) لذت دست یابند.
میلیون ها انسان ماهر با مهارت های خود و هزاران انسان باهوش با زیرکی خود نمی توانند به او دست یابند.
فقدان پزشکان، فقدان افراد مبتکر و دیگر خردمندان دنیا;
اقلام پادشاهان، امپراتورها و وزیر آنها در لاک وجود دارد، اما هیچ پیشنهادی از کسی فایده ای ندارد.
جشن می گیرد، راستگویان و راضیان، سیدها، نث ها، هیچ کس نمی تواند دست بر او بگذارد.
هیچ کدام، از جمله چهار وارنا، چهار فرقه و شش فلسفه نتوانستند آن میوه لذت نامحسوس خداوند را ببینند.
بزرگ است شکوه میوه لذت گورمخها.
شاگردی گورو کار دشواری است. هر پیر یا گوروی گوروها آن را می داند.
او با پذیرش آموزه های گورو واقعی و فراتر رفتن از توهمات کلامی، آن پروردگار را شناسایی می کند.
فقط آن سیک گورو خود را جذب بابا (ناناک) می کند که به امیال نفسانی خود مرده است.
افتادن به پای گورو تبدیل به خاک پای او می شود. مردم چنین گرد و غباری از پای یک سیک فروتن را مقدس می دانند.
راه گورمخها غیر قابل دسترس است; در حالی که مرده هستند، زنده می مانند (یعنی فقط آرزوهای خود را مرده می کنند)، و در نهایت خداوند را شناسایی می کنند.
او (شاگرد) با الهام از آموزه های گورو و اتخاذ رفتار حشره bhritigi (که مورچه کوچک را به bhringt تبدیل می کند) به عظمت و عظمت گورو دست می یابد.
در واقع چه کسی می تواند این داستان وصف ناپذیر را توصیف کند؟
پس از آمدن به جماعت مقدس، هر چهار وارنا (کاست) چهار برابر قدرتمندتر می شوند، یعنی شانزده نوع مهارت در آنها کامل می شود.
جلت با جذب هوشیاری در پنج کیفیت کلمه (پارس، پا (یانتل، مدیما، وایخرف و ماتریکا)، تمام پنج در پنج، یعنی بیست و پنج گرایش طبیعت انسان را رام می کند.
در یک فلسفه خداوند، thejtv به اهمیت شش ضربدر شش، یعنی سی و شش حالت (یوگا) پی می برد.
با مشاهده نور یک لامپ در تمام هفت قاره، چهل و نه هوا (7x7) با تناسب کنترل می شود.
از لذت شصت و چهار مهارت زمانی لذت می بریم که عصر دیتو به صورت چهار وارنا و چهار آشرام مرتبط با سنگ فیلسوف به شکل (یک) گورو به طلا تبدیل شود.
با تعظیم در برابر یک استاد از نه نث ها (استادها) به شناخت هشتاد و یک تقسیمات (کیهان) دست می یابد.
آزاد شدن از ده در (بدن) یوگی کامل، درصد مورد قبول (در بارگاه پروردگار) می شود.
میوه لذت گورمخس دارای رمز و راز ظریفی است.
اگر سیک صد برابر باشد، گورو واقعی ابدی صد و یک برابر است.
بارگاه او همیشه استوار است و هرگز در چرخه هجرت قرار نمی گیرد.
هر کس با عبادت در او تدبر کند، طناب یاما را از هم جدا می کند.
این خداوند واحد به تنهایی همه جا را فرا می گیرد و تنها با ادغام آگاهی در این کلمه که گورو واقعی را می توان شناخت.
بدون نگاهی اجمالی به گورو آشکار (کلمه گورو)، دزدی ها، سرگردان در هشتاد و چهار لاک از گونه های زندگی است.
بدون آموزههای گورو، جیوگوها به دنیا میآیند و میمیرند و در نهایت به جهنم پرتاب میشوند.
گورو (خداوند) واقعی بدون صفات است و در عین حال دارای تمام صفات است.
فردی نادر خود را در کلام گورو جذب می کند. هیچ پناهگاهی بدون گورو وجود ندارد و این پناهگاه واقعی هرگز از بین نمی رود.
گورو واقعی (خداوند)، گورو همه گوروها، گوروی تغییرناپذیر از ابتدا تا انتها است.
هر گورموخ نادری در equipoise ادغام می شود.
اساس مراقبه، صمغ است (که با کیفیات و همچنین فراتر از همه کیفیات است) و عبادت اساسی، پرستش پاهای گورو است.
اساس مانتراها کلام گورو است و گورو واقعی کلمه واقعی را می خواند.
شستن پاهای گورو مقدس است و سیک ها پای نیلوفر آبی (گورو) را می شویند.
شهد پای گورو همه گناهان را می شکافد و غبار پای گورو همه نوشته های بد را محو می کند.
به لطف آن خداوند خالق نام واقعی، واهیگورو، در قلب ساکن می شود.
گورموک با از بین بردن دوازده نشان یوگی ها، علامت فیض خداوند را بر پیشانی خود می گذارد.
از میان همه رفتارهای دینی، تنها یک قانون رفتار درست است که با انکار همه، باید تنها به یاد پروردگار واحد ادامه داد.
انسان به دنبال کسی غیر از گورو، بدون هیچ سرپناهی به سرگردانی میپردازد.
جیو بدون وجود گورو کامل، به انتقال رنج می برد.