یک اوانکار، انرژی اولیه، از طریق فیض واعظ الهی تحقق یافت
خدا خودش گورو ناناک واقعی را آفرید.
با تبدیل شدن به سیک گورو، گورو آنگاد به این خانواده پیوست.
گورو آمار داس که گورو واقعی آن را دوست داشت سیک گورو شد.
سپس رام داس، سیک گورو به گورو معروف شد.
پس از آن گورو ارجان به عنوان شاگرد گورو آمد (و به عنوان گورو تثبیت شد).
هارگوبیند، سیک گورو نمیتواند پنهان بماند حتی اگر کسی بخواهد (و این بدان معناست که همه گوروها نور یکسانی داشتند).
گورمخ (گورو ناناک) با تبدیل شدن به سنگ فیلسوف، همه شاگردان را محترم ساخت.
او مردم تمام وارناها را روشن کرد زیرا سنگ فلسفی تمام فلزات مناسب را به طلا تبدیل می کند.
با تبدیل شدن به چوب صندل همه درختان را معطر کرد.
او شگفتی شاگرد ساختن گورو را به انجام رساند.
نور خود را به طور مشابهی گسترش داد که چراغی توسط چراغ دیگری روشن می شود.
همانطور که آب مخلوط با آب یکی می شود، به همین ترتیب خود را حذف می کند، سیک در گورو ادغام می شود.
زندگی آن گورموک موفق است که گورو واقعی را ملاقات کرده است.
گورمخ که در برابر گورو تسلیم شده است خوشبخت است و سرنوشت او کامل است.
گورو واقعی، با قرار دادن او در اطراف پاهایش، او را به یاد نام (خداوند) انداخت.
اکنون که جدا شده است، در خانه می ماند و مایا روی او تأثیری نمی گذارد.
او با عملی کردن آموزه های گورو، متوجه شده است که او خداوند نامرئی است.
گورموک گروگرا با از دست دادن نفس خود، آزاد شده است، هرچند هنوز تجسم یافته است.
گورمخ ها نفس خود را محو می کنند و هرگز اجازه نمی دهند که مورد توجه قرار گیرند.
با از بین بردن دوگانگی، تنها یک پروردگار را ستایش می کنند.
گورو را به عنوان خدا می پذیرند، آنها با پرورش کلمات گورو، آنها را به زندگی تبدیل می کنند.
گورمخ ها خدمت می کنند و به ثمرات خوشبختی می رسند.
اینگونه جام عشق را دریافت
آنها تأثیر این غیرقابل تحمل را در ذهن خود دارند.
گوروگرا صبح زود بیدار می شود و دیگران را نیز وادار به انجام این کار می کند.
دور انداختن اوهام برای او برابر است با غسل در اماکن مقدس.
گورمخ با احتیاط و دقت مولمانتر را می خواند.
گورموخ به طور مجرد بر خداوند تمرکز می کند.
علامت قرمز عشق پیشانی او را زینت می دهد.
با افتادن روی پای سیک های گورو و در نتیجه از طریق فروتنی خود، دیگران را به تسلیم شدن در مقابل پای او وادار می کند.
سیک های گورو با لمس پاها، پاهای خود را می شویند.
سپس کلمه آمبروسیال (گورو) را می چشند که از طریق آن ذهن کنترل می شود.
آب می آورند، سنگت را باد می زنند و در آتشدان آشپزخانه هیزم می گذارند.
آنها سرودهای گوروها را گوش می دهند، می نویسند و دیگران را وادار می کنند که سرودهای آنها را بنویسند.
یاد نام پروردگار، صدقه و وضو می گیرند.
با فروتنی راه میروند، شیرین حرف میزنند و درآمد دست خود را میخورند.
سیک های گورو با سیک های گورو ملاقات می کنند.
آنها با محبت عاشقانه، سالگرد گورو را جشن می گیرند.
برای آنها سیک گورو خدا، الهه و پدر است.
مادر، پدر، برادر و خانواده نیز سیک گورو هستند.
ملاقات با سیکهای گورو، تجارت کشاورزی و همچنین سایر مشاغل سودمند سیکها است.
فرزندان قو مانند سیک های گورو نیز سیک گورو هستند.
گورمخ ها هرگز فال راست و چپ را به دل نمی گیرند.
وقتی مرد یا زن را می بینند قدم های خود را برنمی دارند.
به بحران های حیوانات و عطسه کردن توجهی نمی کنند.
الهه و خدایان توسط آنها نه خدمت می شود و نه پرستش می شود.
با گرفتار نشدن در نیرنگ، اجازه نمی دهند ذهنشان سرگردان شود.
گورسیخ ها بذر حقیقت را در میدان زندگی پاشیده اند و آن را بارور ساخته اند.
گورموخ ها برای امرار معاش، دارما را در نظر دارند و همیشه حقیقت را به یاد دارند.
آنها می دانند که خود خالق حقیقت را آفریده (و منتشر کرده است).
آن گوروی واقعی، برترین، دلسوزانه بر روی زمین فرود آمده است.
بیشکل را به صورت کلمه تجسم میکند و آن را برای یک نفر خوانده است.
گورو تپه مرتفع جماعت مقدس را بنا نهاده است که به عنوان سرای حقیقت نیز شناخته می شود.
در آنجا فقط تاج و تخت واقعی را برپا می کند که همه را به تعظیم و سلام واداشته است.
سیک های گورو به سیک های گورو الهام می بخشند تا خدمت کنند.
خدمت به جماعت مقدس میوه شادی را دریافت می کنند.
با جارو کردن و پهن کردن حصیرهای نشسته در غبار جماعت مقدس غسل می کنند.
پارچ های بدون استفاده می آورند و پر از آب می کنند (برای سرد شدن).
غذای مقدس (ماه پرشاد) می آورند، بین دیگران تقسیم می کنند و می خورند.
درخت آنجاست در دنیا و سرش را پایین نگه می دارد.
استوار می ایستد و سرش را پایین نگه می دارد.
سپس پر از میوه می شود، ضربات سنگ را به همراه می آورد.
به علاوه اره می شود و باعث می شود کشتی بسازد.
حالا روی سر آب حرکت می کند.
با حمل اره آهنی بر روی سر، همان آهن (که در کشتی سازی استفاده می شود) را از طریق آب حمل می کند.
با کمک آهن درخت را می برند و هرس می کنند و میخ های آهنی در آن می چسبانند.
اما درختی که آهن را روی سرش حمل می کند، آن را روی آب شناور نگه می دارد.
آب نیز با در نظر گرفتن فرزندخوانده اش باعث غرق شدن آن نمی شود.
اما چوب صندل عمدا غرق می شود تا گرانتر شود.
کیفیت خوبی تولید خوبی می کند و تمام جهان نیز شاد می ماند.
من فدای کسی هستم که در مقابل بدی نیکی کند.
هر کس دستور (اراده) پروردگار را بپذیرد، همه جهان فرمان او (حکم) را بپذیرد.
دستور گورو این است که اراده خداوند به طور مثبت پذیرفته شود.
با نوشیدن جام ارادت عاشقانه، نامرئی (پروردگار) را تجسم می کنند.
گورمخ ها حتی با دیدن (متوجه) به افشای این راز ادامه نمی دهند.
گورمخ ها نفس را از خود حذف می کنند و هرگز به خود اجازه نمی دهند که مورد توجه قرار گیرند.
آنهایی که گورو گرا هستند، میوه شادی را به دست می آورند و دانه های آن را در اطراف پخش می کنند.
سیک گورو با دیدن گورو واقعی، بر او تمرکز می کند.
او با تأمل در کلام گوروی واقعی دانش را پرورش می دهد.
او مانترا و پای نیلوفر گورو را در قلب خود نگه می دارد.
او به گورو واقعی خدمت می کند و در نتیجه تمام دنیا را به خدمت او وا می دارد.
گورو مرید را دوست دارد و مرید همه دنیا را شاد می کند.
به این ترتیب، آن مرید دینی از گورمخ ها ایجاد می کند و در خود جای می گیرد.
گورو تکنیک یوگا را برای سیک ها توضیح داده است.
در میان تمام امیدها و هوس ها جدا بمان.
کمتر غذا بخورید و آب کمی بنوشید.
کمتر صحبت کنید و بیهوده صحبت نکنید.
کمتر بخوابید و گرفتار هیچ شیفتگی نشوید.
در خواب بودن (حالت) شیفته حرص نیست. (آنها فقط در رویاهای خود ذهن خود را بر روی کلمات یا ساتسانگ متمرکز می کنند یا به اشیاء یا زنان "زیبا" می گویند، آنها زنده می مانند، آنها اسیر عشق نمی شوند).
خطبه گورو گوشواره یک یوگی است.
بخشش پتوی وصله دار است و در بدی گدا نام پروردگار مایا (خدا) است.
لمس فروتنانه پاها خاکستر.
جام عشق کاسه ای است که از غذای محبت پر شده است.
دانش کارکنانی است که پیام آوران گرایش های مختلف ذهن با آن پرورش می یابند.
جماعت مقدس غار آرامی است که یوگی در آن در آرامش زندگی می کند.
علم به حق تعالی، شیپور (سینگی) یوگی و تلاوت کلمه نواختن آن است.
بهترین مجلس گورمخ ها یعنی پانت آی را می توان با استقرار در خانه خود به دست آورد.
این گونه افراد (گورمخ ها) در برابر پروردگار اولیه تعظیم می کنند و از دید نامرئی (خدا) برخوردارند.
شاگردان و گوروها خود را در عشق متقابل نسبت به یکدیگر غرق کرده اند.
با برتری از امور دنیوی، (سرنوشت نهایی خود) پروردگار را ملاقات می کنند.
پس از گوش دادن به آموزش گورو،
سیک گورو سایر سیک ها را نامیده است.
پذیرش آموزه های گورو،
سیک همین را برای دیگران خوانده است.
سیک های گورو سیک ها را دوست داشته اند و بنابراین یک سیک سیک ها را ملاقات کرده است.
جفت گورو و شاگرد بازی جهانی تاس های کشیده را فتح کردند.
شطرنج بازان تشک شطرنج را پهن کرده اند.
فیل ها، ارابه ها، اسب ها و عابران پیاده آورده شده اند.
گروه های پادشاهان و وزیران جمع شده اند و با چنگ و دندان می جنگند.
گروه های پادشاهان و وزیران جمع شده اند و با چنگ و دندان می جنگند.
گورموک با انجام یک حرکت قلب خود را در برابر گورو باز کرده است.
گورو عابر پیاده را به مقام وزیر رسانده و او را در قصر موفقیت قرار داده است (و بدین ترتیب بازی زندگی مرید را نجات داده است).
بر اساس قانون طبیعی (ترس از پروردگار)، جیوا (مخلوق) (به وسیله مادر) آبستن می شود و در ترس (قانون) به دنیا می آید.
با ترس در پناه راه (پانت) گورو می آید.
با ترس در حالی که در جماعت مقدس است، شایستگی کلام راستین را به دست می آورد
در ترس (قوانین طبیعی) در زندگی رها می شود و خواست خدا را با خوشحالی می پذیرد.
از ترس این زندگی را رها می کند و در تعادل ادغام می شود.
با ترس در نفس خود مستقر می شود و به وجود کامل عالی دست می یابد.
کسانی که گورو را به عنوان خدا می پذیرند، در خداوند پناه گرفته اند.
کسانی که دلشان را زیر پای پروردگار گذاشته اند هرگز فناپذیر نمی شوند.
آنها که عمیقاً در خرد گورو ریشه دوانده اند، به خود می رسند.
آنها روال روزانه گورمخ ها را در پیش می گیرند و اراده خدا برایشان عزیز می شود.
به عنوان گورمخ ها، با از دست دادن نفس خود، در حقیقت ادغام می شوند.
تولد آنها در جهان معنادار است و آنها در سراسر جهان نیز.