یک اوانکار، انرژی اولیه، از طریق فیض واعظ الهی تحقق یافت
گفته می شود که پس از به هم ریختن اقیانوس غیرقابل درک، چهارده جواهر از آن بیرون آورده شده است.
این جواهرات عبارتند از ماه، کمان سارنگ، شراب، کاستوب مانی، لاکسمی، طبیب.
پری رامبا، کانادهنو، پاریجات، اسب اوچایسراوا و شهد برای نوشیدن به خدایان تقدیم شد.
فیل ایراوات، صدف و سم به طور مشترک بین خدایان و شیاطین توزیع شد.
به همه یاقوت ها، مرواریدها و الماس های ارزشمند داده شد.
از اقیانوس، صدف حلزونی خالی بیرون آمد که (حتی امروز) با گریه و زاری داستان خودش را می گوید که هیچکدام خالی و خالی بماند.
اگر آنها گفتارها و آموزه های گورو که در جماعت مقدس شنیده می شود را قبول نکنند.
آنها زندگی خود را بیهوده از دست می دهند.
برکه ای پر از آب خالص و ریز است که در آن نیلوفرها شکوفا می شوند.
لوتوس ها شکل زیبایی دارند و محیط را معطر می کنند.
زنبورهای سیاه در جنگل بامبو زندگی می کنند اما به نوعی نیلوفر آبی را جستجو می کنند.
با طلوع خورشید، از دور و نزدیک جذب می شوند و با نیلوفر آبی ملاقات می کنند.
با طلوع آفتاب، نیلوفرهای حوض نیز صورت خود را به سمت خورشید می چرخانند.
فروند در منجلاب مجاور نزدیک به نیلوفر زندگی می کند اما لذت واقعی را درک نمی کند که نمی تواند مانند نیلوفر از آن لذت ببرد.
آن افراد بدبختی که به آموزه های مرشد در جماعت مقدس گوش می دهند، آنها را قبول نمی کنند.
آنها در زندگی مانند قورباغه ها بدبخت ترین هستند.
در مراکز زیارتی، به دلیل جشن های سالگرد، میلیون ها نفر از هر چهار جهت دور هم جمع می شوند.
پیروان فلسفه های شش گانه و چهار ورنا در آنجا تلاوت می کنند، خیرات می کنند و وضو می گیرند.
آنها با اجرای تلاوت، تقدیم قربانی های سوختنی، روزه گرفتن و انجام شاگردان سختگیر، به تلاوت های وداها گوش می دهند.
آنها با مراقبه، فنون تلاوت را به کار می گیرند.
پرستش خدایان و الهه ها در محل زندگی آنها - معابد - انجام می شود.
افراد سفیدپوش همچنان در حال خلسه هستند، اما مانند جرثقیل در زمانی که فرصت پیدا میکنند، بلافاصله برای ارتکاب جنایت خم میشوند.
با گوش دادن به سخنان مرشد در جماعت مقدس، عاشقان قلابی که آن را در زندگی خود نمی پذیرند، به هیچ میوه ای (در زندگی خود) نمی رسند.
در ماه ساوان، کل جنگل سبز می شود، اما akk، گیاه وحشی منطقه شنی (Calatropis procera) و جاوه (گیاه خاردار مورد استفاده در پزشکی) خشک می شود.
قطرات باران در ساوانتی ناکستر (شکل ویژه ای از ستارگان در آسمان) پرنده باران (پافیا) سیر می شود و اگر همان قطره در دهان صدفی بیفتد به مروارید تبدیل می شود.
در مزارع موز همان قطره تبدیل به کافور می شود اما در خاک قلیایی و نیلوفر آبی تاثیری ندارد.
آن قطره اگر به دهان مار برود، تبدیل به سم مهلک می شود. بنابراین، چیزی که به شخص اصیل و نالایق داده می شود، آثار متفاوتی دارد.
به همین ترتیب، کسانی که در توهمات دنیوی غوطه ور هستند، با وجود گوش دادن به سخنان مرشد در جماعت مقدس، به آرامش نمی رسند.
گورموک به ثمره ی لذت محبت پروردگار می رسد، اما منموک، ذهن گرا، راه شیطانی را ادامه می دهد.
منمخ همیشه ضرر می کند در حالی که گورموک سود می برد.
در همه جنگل ها پوشش گیاهی وجود دارد و در همه جاها یک زمین و یک آب وجود دارد.
با وجود این یکسانی، عطر، طعم و رنگ میوه ها و گل ها به طرز شگفت انگیزی متفاوت است.
درخت بلند ابریشم پنبه ای پهناور است و درخت چیل بی ثمر آسمان را لمس می کند (اینها هر دو مانند یک خودخواه به اندازه خود افتخار می کنند).
بامبو مدام به عظمت خود فکر می کند.
صندل کل پوشش گیاهی را معطر می کند اما بامبو عاری از عطر باقی می ماند.
کسانی که حتی با گوش دادن به کلام مرشد در جماعت مقدس آن را در دل نمی پذیرند متأسف هستند.
غرق در نفسانیات و اوهام به بیراهه می روند.
خورشید با پرتوهای درخشان خود تاریکی را از بین می برد و نور را به اطراف پراکنده می کند.
با دیدن آن همه دنیا مشغول تجارت می شوند. خورشید به تنهایی همه را از اسارت (تاریکی) رهایی می بخشد.
حیوانات، پرندگان و گله های آهو به زبان عاشقانه خود صحبت می کنند.
قاضیها اذان میدهند، یوگیها در شیپور (سرینگی) مینوازند و بر درهای شاهان طبل میکوبند.
جغد به هیچ کدام از اینها گوش نمی دهد و روز خود را در مکانی متروک می گذراند.
کسانی که حتی با گوش دادن به سخنان مرشد در جماعت مقدس، ارادت محبت آمیز را در دل خود پرورش نمی دهند، منمخ هستند.
عمرشان را بیهوده می گذرانند.
ماه، عاشق کبک سرخپا، نورش را می درخشد.
شهد صلح را می ریزد که در آن محصول، درختان و غیره برکت می گیرند.
شوهر با همسر ملاقات می کند و او را برای شادی بیشتر آماده می کند.
همه در شب همدیگر را ملاقات می کنند اما شلدریک نر و ماده سرخ رنگ از یکدیگر دور می شوند.
به این ترتیب، حتی با گوش دادن به آموزه های گورو در جماعت مقدس، عاشق دروغین عمق عشق را نمی داند.
از آنجایی که فردی که سیر خورده است باعث ایجاد بوی بد می شود.
نتایج دوگانگی بدترین و بدترین آنهاست.
مخلوط کردن انواع آب میوه های ترش و شیرین در آشپزخانه در سی و شش نوع پخته می شود.
آشپز آن را برای مردم هر چهار وارنا و پیروان شش فلسفه سرو می کند.
تنها کسی که با خوردن غذا سیر شده است می تواند طعم آن را درک کند.
ملاقه بدون دانستن طعم و مزه به داخل تمام غذاهای خوش طعم سی و شش نوع می رود.
کفشدوزک قرمز نمیتواند بین یاقوتها و جواهرات مخلوط شود، زیرا از یاقوتها و جواهرات استفاده میشود، در حالی که کفشدوزک قرمز را نمیتوان به این شکل استفاده کرد.
حتی با گوش دادن به آموزه های گورو در جماعت مقدس، فریبکاری که الهام نمی گیرد.
آنها جایی در بارگاه خداوند به دست نمی آورند.
رودخانه ها و نهرها پس از ملاقات با دومی تبدیل به گنگ می شوند.
متقلب ها متعهد می شوند که به شصت و هشت مرکز زیارتی بروند و به خدایان و الهه ها خدمت کنند.
آنها از میان مردم در حین گفتگوهایشان بر سر خیر و معرفت، به نام خداوند، نجات دهنده ی افتادگان گوش فرا می دهند.
اما مانند فیلی است که در آب غسل داده شود، ولی از آن بیرون بیاید، گرد و غبار را در همه جا پخش کند.
شیادها به آموزه های گورو در جماعت مقدس گوش می دهند، اما آنها را در ذهن نمی پذیرند.
حتی اگر با شهد آبیاری شود، دانه های کولوسنت هرگز شیرین نمی شوند.
عاشقان خیانتکار هرگز راه مستقیم را نمی روند، یعنی راه حق را نمی روند.
پادشاه صدها ملکه را نگه می دارد و نوبت به نوبت از تخت آنها دیدن می کند.
برای پادشاه، همه ملکه های اصلی هستند و او همه آنها را بسیار و بیشتر دوست دارد.
در تزئین اتاق و تخت، همه آنها از همنشینی با پادشاه لذت می برند.
همه ملکه ها آبستن می شوند و یکی دو تا نازا می شوند.
برای این، هیچ پادشاه یا ملکه ای مقصر نیست. همه اینها به خاطر نوشته تولدهای قبلی است،
کسانی که پس از گوش دادن به سخنان گورو و آموزه های گورو آن را در ذهن خود نمی پذیرند.
آنها از عقل بد و بدبخت هستند.
با لمس سنگ فلسفی هشت فلز تبدیل به یک فلز می شود و مردم آن را طلا می نامند.
آن فلز زیبا تبدیل به طلا می شود و جواهرسازان نیز طلا بودن آن را ثابت می کنند.
سنگ حتی پس از لمس شدن به سنگ فیلسوف تبدیل نمی شود زیرا غرور خانواده و سختی در آن باقی می ماند (در واقع سنگ فیلسوف نیز سنگ است).
در آب انداخته می شود، سنگ پر از غرور وزنش به یکباره فرو می رود.
سنگ دل سخت هرگز خیس نمی شود و از درون مانند قبل خشک می شود. فقط یاد می گیرد که چگونه پارچ ها را بشکند.
هنگامی که در آتش قرار می گیرد ترک می خورد و با کوبیدن بر روی سندان شکننده می شود.
چنین افرادی حتی پس از گوش دادن به آموزه های مرشد در جماعت مقدس نیز اهمیت آموزه ها را در دل خود نگه نمی دارند.
با نشان دادن محبت ساختگی، هیچ یک نمی تواند به زور ثابت کند که صادق است.
آب خالص، یاقوت و مروارید در دریاچه Manasarovar (دریاچه) تزئین شده است.
خانواده قوها خردمندی ثابت قدم هستند و همه به صورت گروهی و صفی زندگی می کنند.
آنها با چیدن یاقوت و مروارید اعتبار و لذت خود را افزایش می دهند.
کلاغ آنجا بی نام، بی پناه و افسرده می ماند،
غیر خوراکی را خوراکی و خوراکی را غیر خوراکی می داند و از جنگلی به جنگل دیگر سرگردانی می کند.
تا زمانی که فردی که به سخنان مرشد در جماعت مقدس گوش می دهد، جسم و روان خود را تثبیت نمی کند.
دروازه سنگی او (خرد) باز نیست.
مرد مبتلا به بیماری از بسیاری از پزشکان درخواست درمان می کند.
از آنجایی که پزشک بی تجربه، مشکل بیمار را و همچنین داروی آن را نمی داند.
فرد رنجور بیشتر و بیشتر رنج می برد.
اگر پزشک بالغ پیدا شود، داروی مناسب را تجویز می کند که بیماری را برطرف می کند.
حال اگر مریض نظم مقرر را رعایت نکند و به خوردن هر چیز ترش و شیرین ادامه دهد، پزشک مقصر نیست.
به دلیل عدم اعتدال، بیماری بیمار روز و شب زیاد می شود.
اگر حتی تقلبی به جماعت مقدس بیاید و آنجا بنشیند.
او که توسط شرارت کنترل می شود در دوگانگی خود از بین می رود.
مخلوط کردن روغن صندل، عطر مشک گربه، کافور، مشک و غیره.
عطرساز عطر را آماده می کند.
هنگام استفاده از آن، یک نفر به مجلس متخصصان می آید، همه آنها پر از عطر می شوند.
اگر همین عطر به الاغی زده شود، اهمیت آن را درک نمی کند و در مکان های کثیف سرگردان می شود.
گوش دادن به سخنان گورو، کسی که از خود گذشتگی محبت آمیز را در قلب خود نمی پذیرد.
آنها نابینا و ناشنوا هستند اگرچه چشم و گوش دارند.
در واقع به اجبار به جماعت مقدس می رود.
لباس های با ارزشی که از ابریشم ساخته شده اند، هنگام شستن روشن می شوند.
آنها را به هر رنگی که زیبا هستند در رنگ های متنوع رنگ کنید.
شیفتگان اشراف زیبایی، رنگ و شادی آنها را می خرند و می پوشند.
آنجا آن لباسهای پر ابهت، وسیله زینت آنها در مراسم عقد میشود.
اما یک پتوی مشکی نه هنگام شستن روشن می شود و نه می توان آن را به هر رنگی رنگ کرد.
مانند عاقلانه حتی پس از رفتن به جماعت مقدس و گوش دادن به تعالیم گورو، اگر کسی به جستجوی اقیانوس جهانی ادامه دهد، یعنی به مواد دنیوی تمایل داشته باشد.
چنین فریبکاری مانند مکانی متروک و متروک است.
به نظر می رسد گیاه کنجد در مزرعه از همه بلندتر باشد.
با رشد بیشتر، به طور سرسبز در اطراف پخش می شود و خود را حفظ می کند.
پس از رسیدن، زمانی که برداشت شروع می شود، بوته های کنجد بدون دانه به طور مشخص کنار گذاشته می شوند.
آنها بی فایده هستند زیرا رشد غلیظ علف فیل در مزارع نیشکر بی ارزش شناخته می شود.
حتی با گوش دادن به سخنان گورو در جماعت مقدس، کسانی که هیچ نظمی را رعایت نمی کنند، مانند ارواح در اطراف حرکت می کنند.
زندگی آنها بی معنا می شود و چهره هایشان در اینجا و آخرت سیاه می شود.
در سرای یما (خدای مرگ) فرستادگان یما به آنها تحویل داده می شود.
برنز درخشان و درخشان به نظر می رسد. بعد از خوردن غذا از بشقاب برنزی نجس می شود.
نجاست آن با خاکستر پاک می شود و سپس در آب گنگ شسته می شود.
شستشو از خارج تمیز می شود اما سیاهی در هسته داخلی گرما باقی می ماند.
حلزون از نظر ظاهر و باطن نجس است، زیرا هنگام دمیدن، تف در آن فرو می رود. هنگامی که زنگ می زند، در واقع به دلیل ناخالصی های موجود در آن گریه می کند.
گوش دادن به کلام در جماعت مقدس سخنان فریبکار بیهوده است.
اما با حرف زدن، هیچکس سیر نمیشود، همانطور که با گفتن کلمه شکر نمیتوان دهانش را شیرین کرد.
اگر قرار است کره بخورد، نباید آب کوبیده شود، یعنی صرف صحبت نمی تواند نتیجه درستی داشته باشد.
بدتر از آن در میان درختان، گیاهان کرچک و خرزهره در اطراف ظاهر می شوند.
گلها روی کرچک رشد میکنند و دانههای پیبالد در آنها باقی میمانند.
ریشه عمیقی ندارد و بادهای تند آن را ریشه کن می کند.
روی گیاهان خرزهره جوانه هایی می رویند که مانند حس بد بوی بد را در اطراف پخش می کنند.
از نظر ظاهری مانند گل رز قرمز هستند اما از نظر درونی مانند یک فرد دوگانگی سفید هستند (به دلیل ترس از انواع مختلف).
حتی پس از گوش دادن به سخنان گورو در جماعت مقدس، اگر هنوز بدنی در محاسبات گم شود، در دنیا به بیراهه می رود.
خاکستر بر صورت عاشق قلابی ریخته می شود و چهره اش سیاه می شود.
در جنگل، پوشش گیاهی با رنگ های متنوع زینت یافته است.
انبه همیشه یک میوه خوب در نظر گرفته می شود و هلو، سیب، انار و غیره که روی درختان می روید نیز همینطور است.
انگور به اندازه لیمو، آلو، میموسسه، توت، خرما و غیره همگی از میوه های لذت بخش هستند.
پیلو، پژو، بر، گردو، موز (همه میوه های کوچک و بزرگ هندی) نیز روی درختان (هندی) می رویند.
اما ملخ همه آنها را دوست ندارد و می پرد تا روی akk، گیاه وحشی منطقه شنی بنشیند.
اگر زالو را روی سرپستانک گاو یا گاومیش بگذارند خون نجس می مکد نه شیر.
حتی پس از گوش دادن به کلام گورو در جماعت مقدس کسانی که بین احساس ضرر و سود پرت می شوند.
عشق دروغین آنها به جایی نمی رسد.
میلیون ها قورباغه، جرثقیل، صدف، گیاهان مناطق شنی (akk)، شتر، خارها (جاواس) مارهای سیاه؛
درختان پنبه ابریشم، جغدها، شلدرهای سرخرنگ، ملاقهها، فیلها، زنان نازا.
سنگ، کلاغ، بیمار، الاغ، پتوی سیاه؛
گیاهان کنجد بدون دانه، کرچک، کلوسنت;
جوانه ها، خرزهره ها (کانر) در آنجا (در جهان) هستند. همه رذیلت های کشنده همه اینها را در خود دارم.
او که حتی با گوش دادن به سخنان مرشد در جماعت مقدس، آموزه های مرشد را در دل خود نمی پذیرد.
با گورو مخالف است و زندگی چنین فردی نامتعادل مذموم است.
میلیونها نفر تهمت زنند، میلیونها نفر مرتد و میلیونها انسان شرور به نمک خود دروغ میگویند.
بیوفا، ناسپاس، دزد، ولگرد و میلیونها انسان بدنام دیگر آنجا هستند.
هزاران نفر در آنجا هستند که قاتلان برهمن، گاو و خانواده خودشان هستند.
میلیونها دروغگو، پیشگویان گورو، گناهکار و بدنام آنجا هستند.
بسیاری از افراد جنایتکار، افتاده، پر از بدحجابی و افراد دروغگو آنجا هستند.
میلیونها نفر در آنجا لباسهای متنوع، شیاد و دوستدار شیطان هستند و با آنها درود میفرستند.
خدایا همه می دانی که من چگونه (بعد از داشتن عطایای تو) منکر می شوم. من فریبکارم و پروردگارا تو دانای کل هستی.
ای استاد، تو برافراشته گران فرودگان هستی و همیشه آبروی خود را حفظ می کنی.