یک اوانکار، انرژی اولیه، از طریق فیض واعظ الهی تحقق یافت
عاشقان لانا و ماجانو در تمام نقاط جهان شناخته شده هستند.
آهنگ عالی سورث و بیجا به هر جهت خوانده می شود.
همه جا از عشق ساسی و پونو، با وجود کاست های مختلف، صحبت می شود.
شهرت سهنی که برای دیدار با مهیوال رودخانه چناب را شنا می کرد.
رنجها و هیر به خاطر عشقی که به یکدیگر داشتند مشهور هستند.
اما برتر از همه عشقی است که شاگردان مرشد خود دارند. آنها آن را در ساعت صبحگاهی میخوانند.
تریاک خواران از تریاک اجتناب نمی کنند و کنار هم می نشینند تا آن را بخورند.
قماربازان در بازی افراط می کنند و سهام خود را از دست می دهند.
دزدها دزدی را رها نمی کنند و در صورت دستگیری مجازات می شوند.
بدكاران از خانه زنان بد آبرو دور نمیمانند، حتی لباسهای خود را میفروشند تا روزی آنها را تأمین كنند.
گناهکاران برای اجتناب از مجازات مرتکب گناه می شوند.
اما بر خلاف همه اینها، سیک های گورو (که همراهی آنها به دور از آسیب است) عاشق گورو خود هستند و او آنها را از همه گناهانشان مبرا می کند.
زنبور سیاه هنگام لذت بردن از عطر در باغ تلف می شود.
شب پره بدون ترس خود را روی شعله می سوزاند، اما به تماشای شعله ادامه می دهد.
آهو غرق در ملودی، به سرگردانی در جنگل ها ادامه می دهد.
ماهی که بر طعم زبان چیره شده، خود قلاب را می گیرد.
فیل نر از هوس ماده خود گرفتار می شود و تا آخر عمر رنج می کشد.
به همین ترتیب، سیک های گورو عاشق گوروی خود هستند و خود را در خود واقعی خود تثبیت می کنند.
کبک پا قرمز (چاکور) عاشق ماه است و از این رو بدون اینکه حتی نگاهش را از دست بدهد به آن خیره می شود.
شلدریک رادی (چکاوی) عاشق خورشید است و در نور خورشید دیدار با معشوقش احساس شادی می کند.
نیلوفر آب را دوست دارد و صورت شکفته خود را به آب نشان می دهد.
پرندگان باران و طاووس نیز با دیدن ابرها فریاد می زنند.
زن شوهرش را دوست دارد و مادر از پسرش مراقبت می کند.
به همین ترتیب سیک عاشق گورو است و این عشق او را تا پایان همراهی می کند.
دوستی زیبایی و شهوت در سراسر جهان شناخته شده است.
و این بسیار کاربردی است که گرسنگی و ذائقه مکمل یکدیگرند.
طمع و ثروت نیز با یکدیگر آمیخته می شوند و در توهم می مانند.
برای یک فرد چرت می زند، حتی یک تخت کوچک نیز لذت بخش است.
در رویا، فرد از هر رنگی از رویدادها لذت می برد.
به همین ترتیب، داستان عشق سیک و گورو غیر قابل توصیف است
قو منصاروار فقط مروارید و جواهرات برمی دارد.
درخت بلبل و انبه به یکدیگر عشق می ورزند و از این رو بر آن آواز می خواند.
صندل تمام گیاهان را دوست دارد و هر که نزدیک آن باشد خوشبو می شود.
با لمس سنگ فیلسوف، آهن مانند طلا درخشان می شود.
حتی نهرهای آلوده که با گنگ ملاقات می کنند، مقدس می شوند.
عشق بین سیک و گورو نیز چنین است، و برای سیک، این گرانبهاترین کالاست.
سه نوع رابطه وجود دارد - اول روابط پدر، مادر، خواهر، برادر و فرزندان و اتحاد آنها.
دوم، پدر مادر، مادر مادر، خواهران مادر، برادران مادر;
سوم پدرشوهر و مادرشوهر و برادر شوهر و خواهرشوهر.
برای آنها طلا، نقره، الماس و مرجان انباشته شده است.
اما از همه عزیزتر عشق سیک های گورو به گورو است،
و این رابطه ای است که خوشبختی می آورد.
تاجر معامله میکند و سود و زیان میبرد.
کشاورز کشت می کند و در نتیجه کم یا زیاد می شود.
خادم خدمت می کند و در میدان جنگ ضرباتی می خورد.
نتایج حکمرانی، زندگی به عنوان یوگی، اقامت در جهان، جنگل
و دژها به گونهای است که انسان در نهایت در تار یاما گرفتار میشود، یعنی به مهاجرت میرود.
اما عشق بین سیک و گوروش چنان است که هرگز متحمل ضرر نمی شود.
چشم ها از دیدن مناظر و نمایشگاه ها سیر نمی شوند.
گوشها از شنیدن مدح یا سرزنش، ماتم و شادی سیر نمی شوند.
زبان از خوردن چیزی که مایه لذت و لذت است سیر نمی شود.
بینی به بوی خوب یا بد راضی نیست.
هیچ کس از طول عمر خود راضی نیست و همه امیدهای واهی دارند.
اما سیک ها از گورو راضی هستند و عشق و لذت واقعی از آن آنهاست.
لعنت بر سري كه در برابر مرشد خم نشود و پاهاي او را لمس نكند.
لعنت بر چشمانی که به جای دیدن گورو، زن دیگری را می بینند.
آن گوش هایی نیز ملعون هستند که خطبه مرشد را نمی شنوند و بر آن تمرکز نمی کنند.
لعنت بر زبانی که مانتراهایی غیر از کلام گورو می خواند
بدون خدمت، سرها و پاها ملعون است و اعمال دیگر بیهوده است.
عشق (واقعی) بین سیک و گورو وجود دارد و لذت واقعی در پناهگاه گورو است.
هیچ کس را جز گورو دوست نداشته باشید. تمام عشق های دیگر دروغین است
از هیچ لذت دیگری جز او لذت نبرید، زیرا مسموم خواهد بود.
از آواز دیگران خشنود نباش، زیرا گوش دادن به آن شادی نخواهد داشت.
همه اعمالی که با تعالیم گورو مطابقت ندارند، شر هستند و ثمره شیطانی دارند.
فقط در راه گوروی واقعی قدم بردارید، زیرا در تمام راه های دیگر، دزدانی هستند که تقلب می کنند و دزدی می کنند.
عشق سیک های گورو به گورو باعث می شود روح آنها حقیقت خود را با حقیقت آمیخته کند.
دیگر امیدها (به جز امید پروردگار) تباهی است. چگونه می توان آنها را انجام داد.
شیفتگی های دیگر هذیان است که در نهایت (انسان) را به بیراهه می کشاند.
از دیگر اعمال، فریبکاری است که انسان به وسیله آن خواری را می پروراند و رنج می برد.
همراهی با احساس غیریت، شیوه زندگی خیانت آمیز است. و چگونه می تواند زندگی گناه آلود را از بین ببرد.
همه چیز خطر اشتباهی است که در نهایت باعث از دست دادن (نبرد) زندگی می شود.
عشق بین سیک ها و گوروها، افراد شایسته را به هم نزدیک می کند و آنها را یکی (سنگات) می کند.
همانطور که انقباض اندام ها لاک پشت را نجات می دهد، بینش آمبروسیال گورو سیک را از اقیانوس جهانی نجات می دهد.
مانند یک قو که دانش تبعیض آمیز (در مورد الک کردن آب از شیر) دارد، این دیدگاه گورو حکمتی را در مورد خوراکی و غیرقابل خوردن ارائه می دهد.
گورو نیز مانند جرثقیل سیبری که فرزندان خود را در نظر میگیرد همیشه از شاگردان مراقبت میکند و (از طریق قدرتهای معنوی خود) نادیدنیها را پیشبینی میکند.
از آنجایی که مادر در لذت پسرش شریک نیست، گورو نیز هیچ تقاضایی از سیک ندارد.
گورو واقعی مهربان است و (گاهی) سیک ها را نیز آزمایش می کند.
عشق بین گورو و سیک، دومی را مانند تیغه ای از علف ارزشمند می کند که ارزش میلیون ها سکه ساخته شده است.
مشاهده شعله (چراغ)، چنان که پروانه با شعله در می آمیزد و
آهو آگاهی خود را در کلام آهنگین جذب می کند، به همین ترتیب در رودخانه جماعت مقدس،
سیک ماهی می شود و راه حکمت گورو را در پیش می گیرد، از زندگی لذت می برد.
سیک با تبدیل شدن به زنبور سیاه پای نیلوفر آبی (خداوند)، شب خود را به وجد می گذراند.
او هرگز آموزش گورو را فراموش نمی کند و آن را مانند مرغ بارانی در فصل باران تکرار می کند.
عشق بین گورو و مرید به حدی است که آنها از حس دوگانگی خوششان نمی آید.
درخواست کننده ای نخواهید که از او به دیگری استناد کنید
یک بانکدار خشن را به کار نگیرید که بعد از آن شما را توبه کند.
به استادی خدمت نکنید که شما را به مجازات مرگ محکوم کند.
با پزشکی که نتواند بیماری غرور را درمان کند، مداخله نکنید.
غسل بدن در اماکن زیارتی اگر پلیدی تمایلات شیطانی پاک نشود چه فایده ای دارد.
عشق بین گورو و شاگردان باعث شادی و آرامش می شود.
اگر ارباب لشکر با داشتن چهار لشکر (فیل، ارابه، اسب و پیاده)، کشور و ثروت;
در صورت داشتن جاذبه برای دیگران به دلیل داشتن معجزه از طریق ریاض و سیدی;
اگر زندگی طولانی پر از کیفیت و دانش داشته باشید
و اگر قدرت کافی برای مراقبت از هیچ کس هنوز در دوراهی غرق باشد،
او نمی تواند در بارگاه پروردگار پناه داشته باشد.
به دلیل عشق به گورو خود، حتی یک سیک علفبر معمولی قابل قبول میشود.
تمرکز به جز روی گورو همه دوگانگی است.
دانشی جز شناخت کلام گورو فریادی بیهوده است.
عبادت به جز پاهای گورو همه باطل و خودخواهی است.
به جز پذیرش آموزش گورو، سایر وسایل ناقص است.
به جز جلسه در جماعت مقدس، سایر مجالس شکننده هستند.
سیک ها که عاشق گورو خود هستند، خوب می دانند که در بازی (زندگی) برنده شوند.
ممکن است یک نفر میلیون ها خرد، آگاهی، کیفیت، مراقبه، افتخار، جاهلیت،
توبه ها، خودداری ها، استحمام در مراکز زیارتی، کارماها، دارماس یوگا،
لذت بردن از تلاوت کتب مقدس به اعتبار او است.
اما با این حال، اگر چنین شخصی که توسط نفس کنترل می شود، بخواهد مورد توجه دیگران قرار گیرد،
او گمراه شده است و نمی تواند پروردگار (و خلقت او) را درک کند.
اگر عشق بین گورو و مرید غلبه کند، حس نفس ناپدید می شود (در هوای رقیق).
سیک گورو که به پای (گورو) می افتد، نفس و خواسته های ذهنی خود را نادیده می گیرد.
او آب می آورد، جماعت را هوا می کند، آرد را آسیاب می کند (برای لاتیگار) و همه کارهای دستی را انجام می دهد.
ملحفه ها را پاک می کند و پهن می کند و در حالی که آتش در اجاق می گذارد دلگیر نمی شود.
او رضایت را مانند یک مرده می پذیرد.
او چنین میوه ای از زندگی در نزدیکی گورو به دست می آورد، همانطور که درخت پنبه ابریشم با قرار گرفتن در نزدیکی درخت صندل به دست می آورد، یعنی معطر می شود.
سیک هایی که گورو را دوست دارند، خرد خود را کامل می کنند.
بینظیر میوه خدمت به گورو است. که می تواند ارزش آن را درک کند
از میان سایههای شگفتانگیز (زندگی) باعث میشود انسان شگفتانگیزترین را ببیند.
طعم سرویس به همان اندازه که شیرینی آن برای افراد گنگ عالی است.
این کار بزرگی است (خداوند) که عطر آن در درختان است.
خدمات بسیار ارزشمند و غیر قابل مقایسه است. هر نادری این توانایی غیرقابل تحمل را تحمل می کند.
راز خدمت را فقط خداوند دانای کل میداند.
هیچ کس این راز را نمی داند که چگونه در پیوند صندل، درختان دیگر به صندل تبدیل می شوند.
از لامپ لامپ روشن می شود و یکسان به نظر می رسد.
هیچ کس نمی تواند آبی را که با آب مخلوط می شود شناسایی کند.
خاله کوچک تبدیل به حشره برنگین می شود. هیچ کس نمی تواند در مورد آن بگوید
مار کثیف خود را ترک می کند و این دوباره یک شاهکار شگفت انگیز است.
به طور مشابه، عشق بین گورو و مرید شگفت انگیز است.
این عطر در گلها وجود دارد اما هیچکس نمیداند که چگونه در گلها وجود دارد.
طعم میوه ها متفاوت است، اگرچه آب یکسان آنها را آبیاری می کند.
کره در شیر باقی می ماند اما هیچ کس این راز را درک نمی کند.
در گورموک ها به دلیل نظم و انضباطشان، تحقق خود اصیل صورت می گیرد.
برای همه اینها، گورموک از روش عشق به گورو استفاده می کند.
سنگاتی و سرودهای گورو، گوربانی
شب پره ها با دیدن شعله سوزان چراغ نمی توانند خود را نگه دارند.
ماهی را از آب بیرون می آورند اما باز هم از عشق به آب دست نمی کشد.
با گوش دادن به ضرب طبل شکارچی، آهو به سمت صدا برمی گردد.
و زنبور سیاه با ورود به گل خود را برای لذت بردن از عطر از بین می برد.
به همین ترتیب، گورمخ ها از لذت عشق لذت می برند و خود را از همه اسارت ها رهایی می بخشند.
نسب خانوادگي گوروها و سيك ها با بركت است كه به دنبال خرد گورو به خود مي رسند.