یک اوانکار، انرژی اولیه، از طریق فیض واعظ الهی تحقق یافت
وار دو
آینه (به صورت دنیا) در دست (پروردگار) است و انسان خود را در آن می بیند.
خداوند چهره ها و فلسفه های شش مکتب را (در این آینه) تجسم می کند و باعث می شود انسان ها ببینند.
انسان دقیقاً به همان شکلی که میل اوست منعکس می شود (در آینه).
شخص خندان در آن حالت خنده پیدا می کند.
در حالی که فرد ناله خود (و همچنین همه) را در حالت گریه می بیند. در مورد آدم باهوش هم همینطور.
خداوند خود بر این آینه جهان مسلط است، اما او به طور خاص در جماعت مقدس و از طریق آن قابل مشاهده است.
لرد شبیه نوازندهای است که ساز را در دست گرفته، تمام اندازههای مختلف را روی آن مینوازد.
با گوش دادن به آهنگ هایی که نواخته می شود در آنها غوطه ور می ماند و حضرت عالی را ستایش می کند.
با ادغام آگاهی خود در کلام، شادمان می شود و دیگران را نیز خوشحال می کند.
خداوند گوینده و همچنین شنونده غوطه ور در آگاهی فوق العاده است.
خودش همه سعادت دارد او یک و همه را پیش می آورد.
این راز که خداوند در همه جا حاضر است، تنها توسط یک گورمخ، گوروگرا، قابل درک است.
او (خداوند) خودش که گرسنه است به آشپزخانه می رود و غذا را می پزد و در آن انواع و اقسام لذت ها را ورز می دهد.
خودش در حال خوردن و سیر شدن است و بر ظروف خوش طعم تمجید می کند.
او خودش هم مسرور است و هم مسرور.
او همان شیره و هم زبانی است که طعم آن را می پسندد.
او که در همه جا نفوذ می کند، خود بخشنده و گیرنده است.
گورمخ با دانستن این حقیقت که او در میان همه نفوذ می کند، لذتی بی اندازه احساس می کند.
او خودش بستر را می گسترد و خود بر آن تکیه می دهد.
وارد شدن به رویاها او در مناطق دور سرگردان است.
فقیر را پادشاه و شاه را فقیر ساختن آنها را در رنج و لذت قرار می دهد.
به شکل آب، خودش گرم و سرد می شود.
در میان غم ها و شادی ها به اطراف حرکت می کند و هنگام فراخوانی به ندای پاسخ می دهد.
گورمخ، با درک ماهیت پیشپروری خود از همه، به سعادت میرسد.
همانطور که قطرات باران در svati nakstr (پانزدهمین شکل گیری ستاره در میان) بیست و هفت شکل گیری ستاره شناخته شده در هند) به طور مساوی در همه مکان ها می ریزند.
و با افتادن در آب در آب می آمیزند و در زمین خاک می شوند.
در جاهایی تبدیل به گیاهان و پوشش گیاهی شیرین و تلخ می شود. در بعضی جاها به خوبی با گل ها و میوه های بی شمار آراسته شده اند.
با افتادن روی برگ های موز به کافور خنک کننده تبدیل می شوند.
همانطور که آنها در صدف دریا می افتند مروارید می شوند.
به دهان مار رفته و به سم کشنده تبدیل می شوند و همیشه بد فکر می کنند.
خداوند بر همه جا غلبه دارد و در جماعت مقدس به حالت می نشیند.
با مخلوط شدن با قلع، مس به برنز تبدیل می شود.
همان مس مخلوط شده با روی به شکل برنج ظاهر می شود.
مس مخلوط شده با سرب باعث تغییر اسپند، فلز شکننده ای به نام بهارات در پنجاب می شود.
با لمس سنگ فیلسوف همان مس طلا می شود.
وقتی مس به خاکستر تبدیل می شود دارو می شود.
به همین ترتیب، اگرچه خداوند در همه جا حاضر است، اما تأثیرات همراهی انسان بر انسان ها متفاوت است. با دانستن این نکته، خداوند در جماعت مقدس مداحی می شود.
همانطور که آب مخلوط با رنگ سیاه سیاه به نظر می رسد
و مخلوط با آب سرخ سرخ می شود;
معلوم می شود که زرد است و رنگ زرد را اضافه می کند.
و با سبز رنگ سبز لذت بخش می شود.
با توجه به فصل ها گرم یا سرد می شود.
به همین ترتیب، خداوند خداوند به نیازهای (مخلوقات) عمل می کند. گوروگرا (گورموخ) که سرشار از شادی است این راز را درک می کند.
آتش چراغ را روشن می کند و نور در تاریکی پراکنده می شود.
جوهر به دست آمده از چراغ توسط نویسنده استفاده می شود.
از آن لامپ زنان کولیریوم می گیرند. بنابراین با زندگی در جمع افراد نیکوکار، خود را درگیر کارهای نیک می کند.
با همان جوهر مداحی های پروردگار نوشته می شود و منشی در دفترش حساب می نویسد.
فقط گورموک این حقیقت را درک می کند که خداوند همه جا را فرا گرفته است.
از دانه درخت بیرون می آید و سپس بیشتر گسترش می یابد.
ریشه در زمین، ساقه بیرون و شاخه ها به اطراف گسترش می یابد.
مملو از گلها، میوه ها و وسایلی از رنگهای بسیار و اسانسهای دلپذیر می شود.
در گلها و میوه های آن عطر و شادی ساکن است و اکنون این دانه به خانواده ای بزرگ تبدیل می شود.
دوباره میوه با تولید بذر منشأ گل و میوه های بی شمار می شود.
درک این حقیقت که خداوند تنها در میان همه است، گورمخ را آزاد می کند.
از پنبه نخ و سپس تار و پف آن تهیه می شود.
معروف است که پارچه از همان نخ درست می شود.
از چهار نخ ساخته شده است که به نام های چاوسی، گنگاجالی و غیره (در هند) معروف است.
لباس های برتر (مالمال، سیریسف) که از آن ساخته شده اند، راحتی و لذت را به بدن می بخشند.
با تبدیل شدن به عمامه، روسری، کت کمری و غیره که نخ پنبه ای برای همه قابل قبول می شود.
پروردگار در میان همه نفوذ می کند و گورمخ ها از محبت او لذت می برند.
زرگر زیورآلات زیبایی از طلا می سازد.
از این میان بسیاری از آنها مانند ورق پیپل برای زینت گوش و بسیاری از مفتول طلا ساخته شده اند.
از طلا، انگشتر بینی و گردنبند نیز به شکل آنها کار شده است.
زیور پیشانی (تیکا)، گردنبند نگین دار، گلدسته های مروارید ساخته می شود.
زنجیر مچ دست و حلقههای گرد متنوع از طلا تهیه شده است.
گورمخ احساس می کند که او مانند طلا اساس همه چیز است.
نیشکر له شده توسط دستگاه خردکن فورا آب می دهد.
برخی از آن کلوخه ها و شکر قهوه ای تهیه می کنند.
برخی شکر تصفیه شده را تهیه می کنند و برخی با افزودن قطره های شیرین به آن آبمیوه خاصی می دهند.
آن را به شکل قند کلوچه و شیرینی های متنوع در می آورند.
فقیر و ثروتمند هر دو آن را با لذت می خورند.
خدا (شبیه به آب نیشکر) در همه جا نفوذ می کند. برای گورمخها او عصاره همه لذتهاست.
گاوها رنگ های مختلفی دارند اما شیر همه سفید است.
برای تهیه کشک مقداری مایه پنیر به آن اضافه می کنند و سپس به صورت توزیع نشده قرار می دهند.
با کوبیدن کشک، کره روی شیر کره پیدا می شود.
کره ای که به درستی جوشانده شده است به کره تبدیل می شود.
سپس از آن قیسی به عنوان قربانی سوختنی استفاده می شود و برای او یجن (آداب) و نذری دیگر انجام می شود.
گورموک می داند که خداوند همه چیز را فرا گرفته است، اما برای رسیدن به او باید جست و جوی معنوی و همچنین احساس رضایت داشت.
از لحظه ها، غریس (واحد زمان برابر با 22).
(5 دقیقه)، محورات (وقت فرخنده)، ربع شب و روز (پهار – سه ساعت) تاریخ و روز شمارش شده است. سپس پیوستن دو دوهفته (تاریک- روشن) و دوازده ماه ساخته شده است.
بسیاری از تصاویر الهام بخش در طول شش فصل ایجاد شده است.
اما به قول اهل علم، خورشید در میان اینها یکسان است.
به همین ترتیب، چهار واران، شش فلسفه و بسیاری از فرقه ها منتشر شده است.
اما گورموک همه چیز را میفهمد (و از این رو نباید درگیری درونی وجود داشته باشد).
آب یکی است و زمین نیز یکی است، اما فلور دارای کیفیت های متنوع است.
بسیاری از آنها فاقد میوه هستند و بسیاری با گل و میوه آراسته شده اند.
آنها انواع مختلفی از عطرها را دارند و با انواع عصاره های خود، عظمت طبیعت را افزایش می دهند.
در همه درختان همین آتش وجود دارد.
آشکار شدن آتش آشکار همه را به خاکستر تبدیل می کند.
به همین ترتیب، آن پروردگار (غیر آشکار) در همه ساکن است و همین حقیقت، گورمخ ها را سرشار از لذت می کند.
کل پوشش گیاهی کاشته شده در نزدیکی درخت صندل مانند صندل معطر می شود.
در تماس بودن با سنگ فلاسفه و آلیاژ فلزات سبک به یک فلز (طلا) تبدیل می شود.
رودخانه ها، نهرها و نهرها پس از پیوستن به گنگ به نام گنگ شناخته می شوند.
نجات دهنده ی افتادگان، جماعت مقدسی است که در آن آلودگی گناهان پاک می شود.
هزاران مرتد و دوزخ از طریق و در جماعت مقدس رستگاری یافته اند.
گورمخ می بیند و می فهمد که خداوند بر یکی و همه نفوذ کرده است.
پروانه عاشق چراغ سوزان است و ماهی به عشق آن در آب شنا می کند.
صدای موسیقی برای آهوها منبع لذت است و زنبور سیاه که عاشق نیلوفر است در آن احاطه می شود.
پاتریج قرمز (چاکور) ماه را دوست دارد و روی آن تمرکز می کند.
شلدریک گلسنگ ماده (چکاوی) عاشق خورشید است و تنها در طلوع خورشید با پدرش ملاقات و جفت میشود.
زن شوهرش را دوست دارد و این عشق است که مادر پسر را به دنیا می آورد.
گورمخ که او را در همه کارها می بیند، احساس رضایت می کند.
از دریچه چشم (جهان) او همه شاهکارهای شگفت انگیز را می بیند.
او با هوشیاری کامل به داستان های روایت شده گوش می دهد.
از طریق زبان، او صحبت می کند و از همه سلیقه ها لذت می برد.
او با دست کار می کند و او که دانای کل است، روی پا راه می رود.
در بدن، او ذهنی است که همه اعضا از او اطاعت می کنند.
با درک (این حقیقت) که او در همه جا نفوذ می کند، گورمخ ها احساس خوشحالی می کنند.
اساس جهان هوا (مخلوط گازها) است و سباد (کلمه) گوروی همه دانش است که همه افکار و موسیقی و صداهای همراه از آن سرچشمه می گیرند.
مادر و پدر نیروهای خلاق به شکل خاک و آب هستند.
شب و روز پرستارانی هستند که از موجودات پرستاری می کنند و به این ترتیب کل سیستم به کار خود ادامه می دهد.
با ترکیب سیوا (آگاهی) و ساکتی (طبیعت بی اثر) تمام این جهان به وجود می آید.
آن پروردگار متعالی کامل در همه جا نفوذ می کند همانطور که همان ماه در آسمان در تمام پارچ های آب تجسم می شود.
آن پروردگار ماورای همه رزق ها، رزق گورمخ ها است و تنها او بر همه کار می کند.
خداوند عطر گلهاست و زنبور سیاه تبدیل به گلها می شود.
شیره در انبه اوست و بلبل شدن از همین لذت می برد.
تبدیل شدن به طاووس و پرنده باران (پاپتد) تنها لذت باریدن ابرها را می شناسد.
او با تبدیل شدن به شیر و آب خود را به شیرینی های متنوع تبدیل می کند.
همان خداوند بی شکل با فرض اشکال مختلف در همه بدن ها ساکن است.
او در همه مواد و کارها حاضر است و گورمخ ها در برابر همه این مراحل سر تعظیم فرود می آورند.