یک اوانکار، انرژی اولیه، از طریق فیض واعظ الهی تحقق یافت
اکانکار، لرها پس از هیچ کس، گورمخ (برای آزاد کردن جهان) را ایجاد کردند.
آنکار که اشکالی را به خود می گیرد آشکار شده است.
با گسترش (و ترکیب) از پنج عنصر این جهان ایجاد شده است.
چهار معدن زندگی و چهار سخنرانی (پارا، پسیانتی، مدیاما، وایخاری) ایجاد شده است.
شاهکارهای سرگرمی او غیرقابل دسترس و نامحدود است. افراط و تفریط آنها دست نیافتنی است.
نام آن خالق حقیقت است و او همیشه در حقیقت غوطه ور است.
ارواح بی ثمر در هشتاد و چهار لک گونه های حیات سرگردانند.
بدن انسان کمیاب به دلیل اعمال نیک به دست آمده است.
با حرکت در بزرگترین مسیر گروگرا، خود نفس را از دست داده است.
حفظ نظم و انضباط جماعت مقدس به پای (گورو) افتاده است.
گورمخ ها نام رب و صدقه و وضو و سلوک راستین را استوار برگزیده اند.
مرد آگاهی خود را در کلام ادغام کرده و اراده خداوند را پذیرفته است.
گورموک که توسط گورو آموزش داده می شود به خوبی آموزش دیده و آگاه است.
می فهمد که مهمان به مجلس این دنیا آمده است.
از آنچه خداوند عطا کرده می خورد و می نوشد.
گورمخ مغرور نیست و در شادی خداوند احساس خوشبختی می کند.
فقط آن مهمان در بارگاه خداوندی پذیرفته می شود که به عنوان یک مهمان خوب در اینجا زندگی کرده است.
او بیصدا از اینجا حرکت میکند و باعث میشود که کل مجمع شگفتانگیز باشد (چون دیگران برای ترک این دنیا احساس سختی میکنند).
گورمخ این دنیا را محل استراحت چند روزه می داند.
در اینجا با کمک ثروت انواع ورزش ها و شاهکارها اجرا می شود.
در همین دنیا برای گورمخ ها باران بی وقفه شهد می بارد.
با نوای فلوت (آهنگ نخورده) از لذت مجلس لذت می برند.
افراد آموزش دیده و آگاه در اینجا آهنگ های ماجه و ملحر را می خوانند یعنی از حال لذت می برند.
آنها نفس خود را از دست می دهند و ذهن خود را کنترل می کنند.
گورموک با تأمل در کلمه، حقیقت را شناسایی می کند.
مسافری در راه در مسافرخانه ای توقف کرد.
سپس در مسیر گفته شده به جلو حرکت کرد.
نه به کسی حسادت میکرد و نه شیفته کسی میشد.
او نه از کاست (هویت) هیچ فرد در حال مرگی پرسید و نه از دیدن مراسم ازدواج و غیره احساس لذت کرد.
او با خوشحالی هدایای خداوند را می پذیرفت و هرگز گرسنه و تشنه نمی ماند.
صورت نیلوفر گورمخ به دلیل ذکر مستمر پروردگار همیشه در شکوفه می ماند.
لامپ ها در شب جشن دیوالی روشن می شوند.
ستارگان با انواع مختلف در آسمان ظاهر می شوند.
در باغها گلهایی وجود دارد که بهطور انتخابی چیده میشوند.
زائرانی که به مراکز زیارتی می روند نیز دیده می شوند.
زیستگاه های خیالی به وجود آمده و ناپدید شده اند.
همه اینها لحظه ای هستند، اما گورمخ ها به کمک کلمه، هدیه میوه لذت را تغذیه می کنند.
گورموک هایی که از آموزه های گورو استقبال خوبی کرده اند، ذهن خود را روشن کرده اند.
آنها فهمیده اند که دنیا مانند خانه والدین است. یکی باید یک روز از اینجا برود و از این رو تمام شک های آنها برطرف شده است.
آنها در میان امیدها بیتفاوت ماندهاند و همچنان درگیر دانش هستند.
آنها پیام کلام را مطابق با رفتار جماعت مقدس پخش کردند.
این عقیده که آنها بندگان بندگان خداوند هستند، ریشه عمیقی در حکمت گورمخ ها دارد.
در هر جای کشور و خارج از کشور با هر دم و بازدم خدا را یاد می کنند.
همانطور که در یک قایق به احتمال زیاد بسیاری از افراد ناشناخته یکدیگر را ملاقات می کنند، به همین ترتیب موجودات در جهان یکدیگر را ملاقات می کنند.
دنیا چنان است که گویی بر پادشاهی حکومت می کند و در خواب از خوشی ها بهره می برد.
اینجا شادی و رنج مانند سایه درخت است.
در اینجا او در واقع بیماری نفسانی را که خود را مورد توجه قرار نداده است، از بین برده است.
گورموک شدن، حتی در خانه بودن فرد به اتحاد (با پروردگار) می رسد.
گورو به او فهماند که نمی توان از سرنوشت جلوگیری کرد (بنابراین شخص بدون نگرانی باید به انجام کارهای خود ادامه دهد).
گورمخ ها فن زندگی را در جماعت مقدس آموخته اند.
آنها آگاهانه از لذت فصل بهار زندگی لذت برده اند.
آنها مانند آب فصل باران (ساوان) شادی می کنند، اما همچنان (گورمخ ها) آب امیدها و آرزوها را پایین و پایین کرده اند.
ملاقات با چنین افرادی فوق العاده لذت بخش است.
آنها راه گورمخ ها خالی از منجلاب است و در بارگاه پروردگار پذیرفته شده است.
ملاقات از طریق خرد گورو بدون مانع، واقعی و لذت بخش است.
ولادت گورمخ و آمدنش به دنیا مبارک.
مطابق با حکمت گورو، او نفس خود را حذف می کند و اعمال (فضیلت) را انجام می دهد.
او تحت کنترل عشق به کار و فداکاری عاشقانه کار می کند و میوه لذت (زندگی) را دریافت می کند.
آموزه های دست نیافتنی گورو که او در قلب خود می پذیرد.
بالا نگه داشتن پرچم بردباری و دارما، فطری او می شود.
او در برابر اراده خداوند تعظیم می کند و هرگز دچار ترس و اندوه نمی شود.
گورمخ ها (خیلی خوب) می دانند که تولد انسان فرصتی نادر است.
به همین دلیل است که آنها عشق به جماعت مقدس را پرورش می دهند و از همه لذت ها لذت می برند.
آنها پس از ادغام آگاهی خود در کلمه صحبت می کنند.
آنها در حالی که در بدن زندگی می کنند بی جسم می شوند و حقیقت را شناسایی می کنند.
آنها این و آن دوراهی ندارند و فقط یک پروردگار را می شناسند.
آنها در دل می دانند که در مدت کوتاهی این دنیا به تپه ای (خاک) تبدیل می شود و از این رو هیچ دلبستگی به آن پیدا نمی کنند.
به ندرت یک گورمخ خیرخواه می آید که به دیگران خدمت کند.
گورمخ نفس را رها می کند و ثمره لذت را دریافت می کند.
فقط گورموک داستان (عظمت) کلمه را برای شاگردان (گورو) بازگو می کند و هرگز ادعا نمی کند که چیزی را مانند خود می گوید.
گورموک که عمیقاً در مورد کلام فکر می کند، حقیقت را در زندگی خود تمرین می کند.
او حقیقت را دوست دارد که در قلب او و همچنین گفتار او جای دارد.
چنین گورموکی نه تنها زندگی خود را صیقل می دهد، بلکه تمام دنیا را نیز فرا می گیرد.
گورموک نفس خود را از دست می دهد و خود را شناسایی می کند.
گورموک از طریق حقیقت و قناعت وارد طبیعت ذاتی خود می شود.
گورمخ به تنهایی از لذت های واقعی بردباری، دارما و شفقت بهره می برد.
گورمخ ها ابتدا اهمیت کلمات را به خوبی درک می کنند و تنها پس از آن آنها را به زبان می آورند.
گورموک ها اگرچه قدرتمند هستند، اما همیشه خود را ضعیف و متواضع می دانند.
چون گورمخ ها مؤدب هستند در بارگاه پروردگار احترام می گیرند.
گذراندن این عمر پربار گورموک به دنیای دیگر می رود.
آنجا در دادگاه واقعی (خداوند) او جایگاه واقعی خود را می گیرد.
پذیرایی از گورمخ عشق است و لذت او خالی از عشوه گری.
گورمخ دلی آرام دارد و حتی در فراز و نشیب ها ثابت قدم می ماند.
او حقیقت و نیکی را می گوید.
فقط گورمخ ها به بارگاه پروردگار خوانده می شوند و تنها زمانی به دنیا می آیند که خداوند آنها را بفرستد.
گورمخ حل نشدنی را انجام می دهد و از این رو سادو نامیده می شود.
گورمخ چنین حکمتی دارد که شایستگی جدا کردن آب از شیر را دارد. از این رو او را حکیم می نامند.
عبادت گورمخ عبادت محبت آمیز است.
از آنجایی که گورمخ ها به علم الهی می رسند، آنها را عالم (جنانی) می نامند.
گورمخها حکمت را به طور کامل توسط کلمه مهر و نشانه گذاری شده است.
گورمخ با بالا رفتن از پله های درود، از محبت پروردگار عزیز لذت می برد.
نام واقعی پروردگار خالق از گورمخها دریافت شده است.
در میان گورمخها، کلمه اوانکار به یادگار مانده است.
در میان گورمخ ها کلام در آن تأمل می شود و شعور در آن آمیخته می شود.
با زندگی صادقانه گورمخ ها، حقیقت در زندگی محقق می شود.
گورمخ آن دریچه رهایی است که از طریق آن شخص به طور خودکار وارد طبیعت ذاتی خود (خود الهی) می شود.
او از گورمخ ها به نام (خداوند) به دست می آید و در نهایت توبه نمی کند.
دست زدن به سنگ فیلسوف به شکل گورمخ، خود سنگ فیلسوف می شود.
تنها با نگاهی اجمالی به گورمخ، همه هوس های شیطانی غیر قابل لمس می شوند.
تعمق در پروردگار در میان گورمخ ها، دوگانگی را از دست می دهد.
در جمع گورمخ ها نه مال و زیبایی ظاهری دیگران دیده می شود و نه غیبت می شود.
در جمع گورمخها فقط شهد نام به صورت ورد می جوشد و جوهر حاصل می شود.
در جمع گورمخها، جیوا (خود) سرانجام شاد می شود و ناله و گریه نمی کند.
گورمخ به عنوان یک فرد دانا، علم را به جهان منتقل می کند.
گورمخ ها با از دست دادن نفس خود، باطن خود را تطهیر می کنند.
گورمخ ها حق و قناعت را می پذیرند و دچار شهوت و خشم نمی شوند.
گورمخ ها با هیچکس دشمنی و مخالفتی ندارند.
با موعظه به هر چهار وارنا، گورمخ ها در برابری ادغام می شوند.
خوشا به حال مادر گورمخى که او را به دنیا آورده است و گورمخ بهترین در میان رزمندگان است.
گورمخ خداوند شگفت انگیز را به شکل مداحی می کند.
گورمخ ها دارای پادشاهی واقعی ستایش های خدا هستند.
گورمخ ها زره حقیقت دارند که خداوند به آنها هدیه داده است.
برای گورمخ ها فقط شاهراه زیبای حقیقت مهیا شده است.
خرد آنها غیرقابل درک است و برای رسیدن به آن گیج می شود.
گورمخ در دنیا بی خیال است اما نسبت به پروردگار چنین نیست.
گورمخ کامل است. او را در هیچ ترازوی نمی توان سنجید.
هر سخن گورمخ درست و کامل می شود و در مورد او چیزی نمی توان گفت.
حكمت گورمخها پايدار است و اگر هم بشود از بين نمي رود.
عشق گورمخ ها بسیار ارزشمند است و به هر قیمتی نمی توان آن را خرید.
راه گورمخ روشن و مشخص است; هیچ کس نمی تواند آن را جمع و از بین ببرد.
سخنان گورمخ ها ثابت است; همراه با آنها با از بین بردن هوس ها و امیال نفسانی، شهد می ریزد.
گورمخ ها با رسیدن به میوه های لذت بخش، همه میوه ها را دریافت کرده اند.
با پوشیدن رنگ زیبای خداوند از لذت همه رنگ ها لذت برده اند.
در هم آمیختن در رایحه (عبودیت) همه را خوشبو می کنند.
از لذت شهد سیر شدهاند و حالا احساس میکنند که این همه ذوق را داشتهاند.
با ادغام آگاهی خود در کلمه، آنها با ملودی نخورده یکی شده اند.
اکنون آنها در درون خود تثبیت می شوند و ذهن آنها اکنون در تمام ده جهت متحیر نمی شود.