یک اوانکار، انرژی اولیه، از طریق فیض واعظ الهی تحقق یافت
روح سیک ظریف تر از تریکوم و تیزتر از لبه شمشیر است.
چیزی در مورد آن نمی توان گفت و توضیح داد و روایت وصف ناپذیر آن را نمی توان نوشت.
که به عنوان راه گورمخ ها تعریف شده است، با یک قدم نمی توان به آن دست یافت.
مثل لیسیدن یک سنگ بی مزه است اما لذت حتی آب میلیون ها نیشکر شیرین با آن قابل مقایسه نیست.
گورموخ ها به ثمره ی عبودیت عاشقانه دست یافته اند که روی درختان کمیاب می روید.
به لطف گورو واقعی، با پیروی از حکمت گورو و تنها در جماعت مقدس، روح سیک به دست می آید.
چهار ایده آل (دارما، آرث، کاتم و روک) زندگی توسط گدایان التماس می شود.
خود گورو واقعی چهار آرمان را به او می دهد. سیک گورو از آنها درخواست می کند.
گورموک هرگز نه گنج و هشت نیروی معجزه آسا را بر پشت خود حمل نمی کند.
آرزوی برآورده کردن گاو و میلیونها لاکسامی، «با حرکات خوبشان نمیتوان به یک گورسیک رسید - سیک گورو.
سیک گورو هرگز سنگ فیلسوف یا میوه های زودگذر میلیون ها درخت آرزومند را لمس نمی کند.
میلیونها تنتریست که مانتراها و تانتراها را میشناسند، آکروباتهای برهنه برای یک سیک گورو هستند.
رابطه مریدان گورو بسیار پیچیده است زیرا قوانین و آئین نامه های آن بسیار است.
سیک گورو همیشه از احساس دوگانگی خجالتی است.
نظم و انضباط شاگردی گورو برای وداها و همه ملودی ها غیرقابل توصیف است.
حتی چیتراگوپت، نویسنده گزارش اعمال مردم، نمی داند چگونه درباره روح زندگی سیک بنویسد.
جلال سیماران، یاد نام خداوند، توسط هزاران مار افسانه ای (هزار مار اسطوره ای کلاهدار) قابل شناخت نیست.
رفتار روح سیک را تنها با فراتر رفتن از پدیده های دنیوی می توان شناخت.
چگونه کسی می تواند شیوه زندگی سیک ها یا گورسیکی را تنها از طریق یادگیری و تفکر درک کند؟
به لطف مرشد، در جماعت مقدس، گورسیخ که آگاهی خود را در کلام متمرکز می کند، غرور می ریزد و متواضع می شود.
یک فرد نادر ممکن است از لذت وفاداری عاشقانه لذت ببرد.
روش یادگیری رفتار یک سیک گورو این است که فرد باید جماعت مقدس باشد.
این راز حتی برای ده تجسم (ویسرنو) نیز شناخته نشده بود. این راز فراتر از گیتا و بحث است.
سپس وداها راز آن را نمی دانند، اگرچه توسط خدایان و الهه ها مطالعه می شوند.
مدیتیشن های عمیق سیدها، ناث ها و حتی تانتاتراها نمی توانست از آموزه ها و شیوه های زندگی سیک ها عبور کند.
میلیونها فدایی در این جهان شکوفا شدند، اما آنها همچنین نمیتوانستند نظم زندگی سیکهای گورو را درک کنند.
این زندگی شبیه لیسیدن سنگ بی نمک است اما طعم آن حتی با میلیون ها میوه قابل مقایسه نیست.
جذب در کلام مرشد در جماعت مقدس، انجام زندگی یک گورسیخ است.
برای یادگیری در مورد زندگی سیک، باید آگاهی خود را در کلام در جماعت مقدس ادغام کرد.
نوشتن در مورد زندگی سیک ها این است که به گوش دادن، درک و نوشتن مداوم ادامه دهید.
سیمران، مدیتیشن در زندگی سیک ها یادگیری گورو-مانترا (واهیگورو) است که مانند آب نیشکر شیرین است.
روح سیکیسم مانند عطری است که در درختان چوب صندل وجود دارد.
درک سیک گورو این است که حتی پس از دریافت صدقه (نام) و آگاهی کامل، خود را جاهل میدانست.
سیک گورو در جماعت مقدس به سخنان گورو گوش می دهد و مراقبه، صدقه و وضو می گیرد.
و بدین ترتیب از گذشته حال به آینده ای جدید می گذرد.
زندگی سیکها، شخص ملایم صحبت میکند و هرگز متوجه خود نمیشود، یعنی نفس از بین رفته است.
حفظ شکل سیک و حرکت در ترس از خداوند، شیوه زندگی سیک را تشکیل می دهد.
زندگی سیک یعنی پیروی از رد پای گورسیک ها.
فرد باید میوه کار خود را بخورد، خدمت کند و همیشه می تواند از آموزه های گورو الهام گرفته شود.
خدای متعال از طریق خودپرستی به دست نمیآید و تنها پس از از دست دادن حس نفس، میتوان خود را با پروردگار بیشکل و بیمحدوده شناسایی کرد.
شاگردی که مانند یک مرده می آید و وارد گورو-قبر می شود، می تواند با خداوند نامحسوسی که فراتر از همه نوشته هاست، ادغام شود.
سساناگز نمی توانست رمز و راز مانترا او را درک کند.
یادگیری شیوه زندگی سیک ها به سختی رعد و برق است و فقط سیک های گورو آن را یاد می گیرند.
نوشتن در مورد زندگی سیک نیز فراتر از همه گزارش ها است. هیچ کس نمی تواند بنویسد
هیچ ترازویی نمی تواند سبک زندگی سیک ها را بسنجد.
نگاهی اجمالی به زندگی سیک فقط در جماعت مقدس و گوردوارا، درب خداوند، قابل مشاهده است.
تأمل در کلام گورو در جماعت مقدس مانند چشیدن شیوه زندگی سیک است.
درک زندگی سیک مانند برافروختن شعله خداوند است.
ثمره گورمخها محبت پروردگار عزیز است.
کسی که به زندگی سیک رسیده است، نمیخواهد جز خداوند، به هیچ (خدا، الهه) نگاهی بیندازد.
برای کسی که طعم زندگی سیک را چشیده است، میلیون ها میوه آمبروسیال طعم بدی دارد.
با گوش دادن به ملودی زندگی سیک، فرد از لذت شگفت انگیز میلیون ها ملودی بی صدا لذت می برد.
کسانی که با روح سیک در تماس بوده اند، از تأثیرات: گرم و سرد، پوشش و استتار فراتر رفته اند.
با استشمام عطر زندگی سیک، همه عطرهای دیگر را به عنوان یک بو احساس می کنید.
کسی که زندگی کردن به سبک سیک را آغاز کرده است، هر لحظه را در عبادت عاشقانه زندگی می کند.
او که در «کلام گورو» گنجانده شده است، از دنیا جدا میماند.
راه گورموک ها آن راه پیمودن حقیقت است که سیک خود به خود در فطرت ذاتی خود تثبیت می شود.
سیره گورمخها درست است; لمس پاها و گرد و غبار شدن پاها یعنی فروتنی بیشتر رفتار فعال آنهاست.
وضو در زندگی سیک با اتخاذ حکمت گورو (گورومات) از تمایلات شیطانی پاک می شود.
عبادت در زندگی سیک، عبادت (خدمت) به سیک های گورو و غرق شدن در باران عشق پروردگار عزیز است.
پوشیدن کلمات گورو مانند گلدسته، پذیرش اراده خداوند است.
زندگی گورسیخ مرده بودن است یعنی از دست دادن نفس در زمان حیات.
در چنین زندگی، کلام گورو در جماعت مقدس جاری می شود.
گورمخ ها با قبول لذت و درد به طور مساوی میوه لذت را می خورند.
موسیقی در شیوه زندگی سیک جریان مداوم (خواندن) سرودهای آمبروسیال گورو است.
صلابت و وظیفه در زندگی سیک ها حمل قدرت غیر قابل تحمل جام عشق است.
تمرین خودداری در آیین سیک در این دنیای ترسناک بی باک می شود و همیشه در ترس از خداوند حرکت می کند.
یکی دیگر از آموزه های زندگی سیک این است که انسان با پیوستن به جماعت مقدس و تمرکز ذهن در کلمه، از اقیانوس جهان عبور می کند.
عمل بر اساس دستورات گورو، اجرای زندگی سیک است.
به لطف گورو، مرید (سیک) در پناه گورو باقی می ماند.
گورمخ با پخش شدن در همه جا مانند عطر، حتی ذهن را معطر می کند، منمخ را با ثمربخشی به او معطر می کند.
او سرباره آهن را به طلا و کلاغ ها را به قوهای درجه یک (پارام هایل) تبدیل می کند.
در نتیجه خدمت گورو واقعی، حیوانات و ارواح نیز به خدا تبدیل می شوند.
او با در دست داشتن تمام گنجها (صدف) به توزیع آنها در روز و شب بین مردم ادامه می دهد.
خداوند که به عنوان نجات دهنده گناهکاران خوانده می شود، با محبت به فدائیان، خود را فریب جانبازان می کند.
تمام دنیا به تنهایی نسبت به نیکوکار خوب است، اما گورو دوست دارد حتی به بدکار هم نیکی کند.
گورو به عنوان یک موجود خیرخواه به دنیا آمده است.
درختی میوهها را به سنگانداز میدهد و قایق چوبی را به برشدهنده میدهد تا او را از بین ببرد.
آب، پدر (درخت) که بدی ها را به یاد نمی آورد (نجار) قایق را همراه وصال غرق نمی کند.
وقتی باران می بارد به هزاران جریان تبدیل می شود، آب در هزار نهر به سمت نقاط پایین می ریزد.
چوب درخت آگار غرق می شود اما نفس را انکار می کند، آب آبروی پسرش را نجات می دهد، چوب درخت [در واقع آگار (چوب عقاب) زیر سطح آب شناور است].
کسی که بر روی آب (عشق) شنا می کند، ممکن است غرق شود و آن که در عشق غرق می شود، می توان آن را شنا کرد.
به همین ترتیب، برنده در جهان می بازد و جدا می شود و بازنده، برنده می شود (در نهایت).
برعکس سنت عشق است که سر را به پا خم می کند. سیک نوع دوست هیچ کدام را بد یا بدتر نمی داند.
زمین زیر پای ماست اما زیر زمین آب است.
آب به سمت پایین جریان می یابد و دیگران را خنک و تمیز می کند.
مخلوط با رنگ های مختلف آن رنگ ها را به خود می گیرد اما به خودی خود بی رنگ برای همه مشترک است.
در آفتاب گرم می شود و در سایه خنک می شود، یعنی با اصحاب خود (آفتاب و سایه) عمل می کند.
چه گرم باشد چه سرد، همیشه هدفش به نفع دیگران است.
گرچه خودش گرم می شود، آتش را خاموش می کند و برای سرد شدن دوباره زمان نمی برد.
اینها نشانه های فضیلت مند فرهنگ سیک هستند.
زمین در آب است و در زمین نیز آب است.
زمین هیچ رنگی ندارد اما همه رنگ ها (به شکل پوشش گیاهی مختلف) در آن وجود دارد.
زمین هیچ طعمی ندارد، اما تمام ذائقه ها در آن گنجانده شده است.
هیچ بویی در زمین نیست، با این حال همه عطرها در آن هستند.
زمین میدانی برای اعمال است. در اینجا آدم هر چه بکارد درو می کند.
با خمیر صندل گچ بری شده، به آن نمی چسبد و توسط فضولات موجودات آلوده می شود، از خشم و شرم فرو نمی رود.
پس از باران، مردم در آن ذرت می کارند و حتی پس از (حرارت گرفتن) نهال های جدیدی از آن می رویند. نه در رنج ناله می کند و نه در لذت می خندد.
سیک در ساعت قبل از سحر از خواب بیدار می شود و با تعمق در نان، برای وضو و صدقه هوشیار می شود.
شیرین صحبت می کند، متواضعانه حرکت می کند و با دست دادن چیزی برای رفاه دیگران احساس خوشبختی می کند.
طبق آموزههای گورو، در خوابیدن و غذا خوردن متوازن نیز زیاد صحبت نمیکند.
او برای به دست آوردن تلاش می کند، کارهای نیک انجام می دهد و با اینکه بزرگ است هرگز به عظمت او توجه نمی شود.
شبانه روز پیاده روی می کند به جایی که در جماعت قربانت می خوانند.
او آگاهی خود را در کلام ادغام می کند و عشق به گورو واقعی را در ذهن حفظ می کند.
در میان امیدها و آرزوها، او جدا مانده است.
با گوش دادن به آموزه های گورو، مرید و گورو یکی می شوند (در شکل و روح).
او با عقل تنها پروردگار یکتا را می پرستد و ذهن گمراه خود را تحت کنترل نگه می دارد.
بنده مطیع پروردگار می شود و اراده و فرمان او را دوست دارد.
هر سیک نادری که مرید شود به قبر گورو وارد می شود.
با افتادن روی پاها و تبدیل شدن به خاک از پاها، سرش را روی پای گورو می گذارد.
با یکی شدن با او، نفس خود را از دست می دهد و اکنون احساس دوگانگی در او دیده نمی شود.
چنین دستاوردی فقط سیک گورو دارد.
نادر کسانی هستند که مانند پروانه به سوی شعله نگاه (پروردگار) می شتابند.
آنها همچنین در جهان نادر هستند که آگاهی خود را در کلمه ادغام کنند مانند آهو می میرند.
به ندرت در این دنیا کسانی هستند که عاشق زنبور سیاه پای نیلوفر گورو باشند.
به ندرت (سیک ها) در جهان هستند که پر از عشق مانند ماهی شنا می کنند.
چنین سیک های گورو نیز نادر هستند که به سایر سیک های گورو خدمت کنند.
تولد و نگهداری به دستور او (ترس)، سیکهای گورو که زنده هستند میمیرند (نیز نادر هستند).
بنابراین گورمخ می شوند میوه شادی را می چشند.
میلیون ها قرائت، نظم، غیبت، سوختگی و روضه انجام می شود.
میلیون ها سفر مقدس، خیریه انجام می شود و میلیون ها مناسبت مقدس جشن گرفته می شود.
در خانه های الهه ها و معابد، میلیون ها کشیش عبادت می کنند.
با حرکت بر روی زمین و آسمان، میلیونها تمرینکننده فعالیتهای دارماگرا به این طرف و آن طرف میروند.
میلیون ها نفر که به امور دنیوی بی توجه می شوند در کوه ها و جنگل ها حرکت می کنند.
میلیون ها نفر هستند که با سوزاندن خود می میرند و میلیون ها نفر هستند که با یخ زدن خود در کوه های برفی می میرند.
اما همه آنها نمی توانند حتی کسری از شادی را که در زندگی یک سیک گورو قابل دستیابی است، تحمل کنند.
آن پروردگار در هر چهار وارنا پراکنده است، اما رنگ و نشان خود او نامحسوس است.
پیروان شش نظم فلسفی (هند) نتوانستند او را در فلسفه های خود ببینند.
سانیاسی ها با دادن ده نام به فرقه های خود، نام های متعدد او را برشمردند، اما در مورد نام فکر نمی کنند.
راوال ها (یوگی ها) دوازده فرقه خود را تشکیل دادند، اما راه نامحسوس گورمخ ها توسط آنها شناخته نشد.
تقلیدها اشکال مختلفی به خود گرفتند، اما حتی در آن زمان نیز نتوانستند نوشته (که توسط خداوند نوشته شده بود) را پاک کنند، یعنی نمی توانستند به رهایی از انتقال دست یابند.
اگرچه میلیونها نفر مشترکاً به ایجاد لیگها و فرقههای مختلف میروند، اما نمیتوانند ذهن خود را به رنگ (استوار) جماعت مقدس بپوشانند.
بدون گورو کامل، همه آنها شیفته مایا هستند.
کشاورزان حتی اگر کشاورزی خود را انجام داده باشند، به ثمره آزادی معنوی نمی رسند.
معاملهگرانی که در تجارت سودآور فعالیت میکنند، ثابت نمیمانند.
خادمان به انجام کارهای خود ادامه می دهند، اما از خود پرهیز نمی کنند کوچه خداوند را ملاقات نمی کند.
مردم با وجود فضائل و خیرات و حتی انجام بسیاری از وظایف، پایدار نمی مانند.
با تبدیل شدن به حاکمان و رعایا، مردم دعواهای زیادی را انجام می دهند، اما از شیر گرفتن به سراسر جهان نمی روند.
سیکهای گورو، آموزههای گورو را میپذیرند و با پیوستن به جماعت مقدس به آن خداوند متعال میرسند.
فقط افراد نادر مطابق با حکمت گورو، گورماتی ها رفتار می کنند.
انسان لال نمی تواند آواز بخواند و ناشنوا نمی تواند بشنود تا چیزی در فهم او وارد نشود.
نابینا نمی تواند ببیند و در تاریکی است و نمی تواند خانه را شناسایی کند (در آن زندگی می کند).
یک معلول نمی تواند همگام باشد و یک معلول نمی تواند برای نشان دادن عشق خود در آغوش بگیرد.
زن نازا نه می تواند پسر داشته باشد و نه می تواند از همزبانی با خواجه لذت ببرد.
مادرانی که پسرانشان را به دنیا می آورند با محبت به آنها نام های حیوان خانگی می دهند (اما فقط نام های خوب نمی توانند مرد خوبی بسازند).
زندگی سیک ها بدون گورو واقعی غیرممکن است زیرا یک کرم درخشان نمی تواند خورشید را روشن کند.
در محفل مقدس کلام گورو توضیح داده می شود (و جیو درک را پرورش می دهد).
میلیونها حالت مراقبه و تمرکز نمیتوانند با شکل گورموک برابری کنند.
میلیون ها نفر با یادگیری و تفصیل و با پروازهای آگاهی برای رسیدن به کلام الهی خسته شدند.
میلیونها نفر با استفاده از عقل و قوای خود از خرد متصور صحبت میکنند، اما زمین میخورند و تلو تلو میخورند و در درگاه خداوند تکانها و ضربات میخورند.
میلیون ها یوگی، لذت جو و گوشه نشین نمی توانند احساسات و عطر سه ویژگی طبیعت (ساتو، راجاس و تاماس) را تحمل کنند.
میلیونها انسان شگفتزده از ماهیت آشکار پروردگار ناآشکار خسته شدهاند.
میلیون ها نفر با داستان وصف ناپذیر آن پروردگار شگفت انگیز شگفت زده شده اند.
همه آنها برابرند با لذت یک لحظه از زندگی یک سیک گورو.