یک اوانکار، انرژی اولیه که از طریق فیض واعظ الهی تحقق یافته است
شاگردی گورو کار دشواری است که فقط یک فرد نادر می تواند آن را درک کند.
او که آن را می داند، راهنمای راهنمایان روحانی و گورو اصلی گوروها می شود.
در این مرحله شاهکار شگفت انگیز تبدیل شدن به گورو توسط شاگرد و بالعکس اجرا می شود.
سیک و گورو از نظر بیرونی همان طور که بودند باقی می مانند، اما در درون، نور یکی در دیگری نفوذ می کند.
با تبدیل شدن به سیک یک گورو، مرید کلام گورو را درک می کند.
فیض مرید و عشق مرید که در نظم الهی با همدیگر ملاقات می کنند به شکل عشق مرشد و ترس در ذهن مرید به یکدیگر می پیوندند تا شخصیتی متعادل و زیبا ایجاد کنند.
با آموزه های گورو، بسیاری از آنها شاگرد گورو می شوند، اما برخی نادر مانند آن گورو، گورو می شوند.
فقط عمل کننده کلمه و آگاهی می تواند به مقام گورو-خدا برسد.
چنین شاگردی که بر فلسفه گورو تمرکز میکند (و آن را بخشی از رفتار روزمره قرار میدهد) خودش شبیه گورو میشود.
او با تلاوت نعم، هوشیاری خود را به کلمه توجه می کند، در جماعت مقدس ادغام می شود.
گورومانتای او واهیگورو است که تلاوتش خودخواهی را از بین می برد.
با از دست دادن خودپرستی و ادغام در صفات پروردگار متعال، خود پر از صفات می شود.
او که فرصت نگاه اجمالی به گورو را دارد، فرد خوش شانسی است که به خوبی از فضایل عشق و هیبت آگاه است.
با پذیرش انصراف در قالب آگاهی لفظی، اقامت در اعتدال از همه بیماری ها مبرا است.
ذهن، گفتار و کردار او غرق در هذیان نیست و او پادشاه یوگی هاست.
او مشرق جام عشق است و در لذت شهد در هم آمیخته می ماند.
با نوشیدن اکسیر معرفت و مراقبه و یاد پروردگار از همه غم ها و رنج ها گذشته است.
گورموک با خوردن اکسیر عشق که میوه های لذت بخش می دهد، چگونه می تواند آن شادی وصف ناپذیر را توضیح دهد؟
بسیار گفته می شود و شنیده می شود اما مردم از طعم واقعی آن بی خبر می مانند.
در وداها و پوراناها، برهما، ویسنو و ماهسا به اندازه کافی از لذت عشق گفته اند.
می توان چهار کتاب مقدس دین سامی را در این زمینه دید.
سهسانگ نیز از آن یاد می کند و تمام تدابیر موسیقایی نیز به آراستن آن مشغول است.
پس از گوش دادن به ملودیهای بیشمار، شگفتزده میشود،
اما حکایت آن اکسیر، عشق، وصف ناپذیر است که انسان خوشبختانه به خواست خداوند می نوشد.
حتی شش مزه (ساترا) نیز در برابر میوه دلپذیر گورموک به شکل اکسیر عشق سرشار از شگفتی است.
سی و شش نوع پذیرایی، که قبل از عظمتش هولناک می شوند، میل به برابری با آن دارند.
حتی هزاران جریان لذت که از دروازه دهم می گذرد در برابر آن پر از شگفتی و ترس می شود.
طعم تلاوت سهام در پایه اعصاب ایرا و پینگالا و سوسومنا با طعم اکسیر عشق برابری نمی کند.
با فراتر رفتن از موجودات زنده و بی جان یعنی تمام جهان، آگاهی در پروردگار ادغام می شود.
بعد اوضاع طوری می شود که وقتی آدم نمی تواند در حال نوشیدن حرف بزند، صحبت از نوشیدن اکسیر عشق غیرقابل توصیف می شود.
تا زمانی که یک شیء خوش طعم وارد دهان نشود، صرف صحبت در مورد مزه نمی تواند باعث شادی شود.
وقتی شیء را در دست می گیرید، دهان پر از طعم و زبان پر از لذت است، چگونه می توان صحبت کرد؟
با گذشتن از مرحله تلاوت، کسانی که شعورشان در کلام آمیخته می شود، جز پروردگار چیزی نمی بینند.
برای مردم غرق در عشق، راه خوب یا بد معنایی ندارد.
راه رفتن متلاطم شخصی که سرشار از عشق به خرد گورو (گورومات) است به طور مشخص زیبا به نظر می رسد.
اکنون ماه برآمده در آسمان دل، با وجود تلاش برای پوشاندن نور خود با حوض خمیر آرد، نمی تواند پنهان بماند.
هزاران صندل و چوب های معطر ممکن است مخلوط شوند.
با هزاران کافور و مشک ممکن است آسمان پر از عطر شود.
اگر هزاران زعفران با رنگدانه زرد گاو مخلوط شود.
و از همه این عطرها یک عود تهیه می شود.
آنگاه هزاران چوب از این قبیل با عطر گلها و رایحهها مخلوط میشود.
حتی در آن صورت هم همه اینها نمی توانند عطر اکسیر عشق گورمخ را تحمل کنند.
میلیون ها آدم خوش تیپ در ایندراپوری زندگی می کنند.
میلیون ها انسان زیبا در بهشت زندگی می کنند.
میلیون ها جوان انواع مختلفی از لباس ها را می پوشند.
میلیون ها نور میلیون ها لامپ، ستاره، خورشید و ماه هستند.
میلیون ها نور جواهر و یاقوت نیز می درخشند.
اما همه این نورها به نور اکسیر عشق نمی رسند، یعنی همه این نورها در برابر آن رنگ پریده اند.
در هر چهار آرمان زندگی، ریدی، سیدی و هزاران گنج;
سنگ های فلسفی، درختان برآورده کننده آرزوها و انواع بسیاری از ثروت جمع آوری شده است.
هزاران گوهر افسانهای که قرار است هر چیزی را که میخواهند و آرزوهایشان را برآورده میکنند به دست میآورند نیز به همه اینها اضافه میشوند.
باز هم جواهرات، مرواریدها و الماس های ارزشمندی با این همه نگهداری می شوند.
هزاران کایلا و کوه های سومر نیز در کنار هم جمع شده اند.
حتی در آن صورت همگی در برابر اکسیر گرانبهای عشق گورمخ ها هیچ جایگاهی ندارند.
گورموک ها موج میوه های دلپذیر را در میان امواج وهم آلود اقیانوس جهانی شناسایی می کنند.
آنها میلیون ها موج از رودخانه های دنیوی را بر بدن خود حمل می کنند.
هزاران رودخانه در اقیانوس وجود دارد و به همین ترتیب بسیاری از آنها مراکز زیارتی در رود گنگ هستند.
در اقیانوس ها میلیون ها دریا با اشکال و رنگ های مختلف وجود دارد.
چنین اقیانوس هایی را می توان در یک قطره از اشک های عشق تجسم کرد.
برای مردی که از جام عشق بیرون می زند هیچ چیز خوب یا بد نیست.
از یک طنین Oankar-Braham کل جهان را خلق کرد.
همان اوانکار شکل میلیون ها جهان را به خود گرفت.
پنج عنصر خلق شد، هزاران محصول ساخته شد و هر سه جهان آراسته شدند.
آب و زمین و کوه و درخت را آفرید و نهرهای مقدس را روان کرد.
او اقیانوس های بزرگی را خلق کرد که هزاران رودخانه را در آنها فرو می برد.
کسری از عظمت آنها قابل توضیح نیست. فقط طبیعت بی نهایت است که وسعتش قابل شمارش نیست.
وقتی طبیعت ناشناخته است چگونه می توان خالق آن را شناخت؟
وصف ناپذیر طعم لذت عشق است که میوه لذت گورمخ هاست.
این ساحل است و آنسوی آن فراتر از حدی است که هیچکس نمی تواند به آن برسد.
آغاز و پایان آن غیرقابل درک و عظمت آن برجسته ترین است.
آنقدر زیاد است که بسیاری از اقیانوس ها در آن غوطه ور هستند، اما عمق آن ناشناخته باقی مانده است.
چه کسی می تواند حتی یک قطره از چنین فنجان عشق را ارزیابی کند.
دست نیافتنی است و دانش آن غیرقابل درک است، اما گورو می تواند انسان را به این جام نامحسوس عشق وادار کند.
حتی کسری از میوه لذت گورمخ ها به صورت شادی عشق نامحسوس و فراتر از همه گزارش هاست.
بسیاری از موجودات موجود در هشتاد و چهار لاک گونه هستند.
همه آنها رنگ های متنوعی از تریکوم های خود دارند.
اگر به تک موی آنها میلیون ها سر و دهان وصل می شد.
اگر چنین میلیون ها دهان می توانستند با میلیون ها زبان خود صحبت کنند.
اگر هزاران بار جهان آفریده شود، حتی در آن صورت هم نمی تواند با یک لحظه (لذت عشق) برابری کند.
پس از ملاقات با گورو، یعنی پس از پذیرفتن آموزه های گورو، گوروخ، ثمره لذت عشق را دریافت می کند.
گورو آگاهی شاگرد را در کلام ادغام می کند و عشق همیشه جدید برای خداوند در آن ایجاد می کند.
بنابراین با فراتر از دنیاپرستی، مرید تبدیل به گورو و مرید گورو می شود.
اکنون او نوشیدنی طاقتفرسا شیره عشق را مینوشد و غیرقابل تحمل را بیشتر تحمل میکند. اما همه اینها فقط از طریق خدمات گورو امکان پذیر می شود
(برای رسیدن به لذت عشق) باید نفس خود را به قتل رساند و با بی تفاوتی نسبت به دنیا بر آن غلبه کرد.
کسی که این سنگ بی مزه (بی نمک) را لیسیده باشد، یعنی راه عبادت بی میل را در پیش گرفته باشد، به تنهایی هزاران لذت را به اندازه اکسیرهای جاودانه دور می اندازد.
آب چوب را غرق نمی کند زیرا به شهرت طبیعی خود در پرورش اشیا عمل می کند (آب باعث افزایش پوشش گیاهی می شود).
کشتی را مانند اره روی سر خود می کشد زیرا کشتی آب را بریده و جلوتر می رود.
البته آهن در چوب میخکوب می شود اما آب نیز بار آن را به دوش می کشد.
آب می داند که آتش دشمنش در هیزم است اما باز هم این حقیقت را می پوشاند و آن را غرق نمی کند.
چوب صندل آگاهانه غرق می شود تا ثابت شود که چوب صندل واقعی است و قیمت آن بالاتر باشد.
سیره گورمخها نیز همین گونه است; آنها بدون توجه به ضرر و سود به حرکت خود ادامه می دهند.
با حفاری در معدن، الماس بیرون می آید.
سپس به دست جواهرسازان آرام و بزرگ می رود.
در مجالس شاهان و وزیران آن را آزمایش و بررسی می کنند.
بانکداران با اطمینان کامل آن را ارزیابی می کنند.
قرار دادن آن بر سندان با ضربات چکش، بدنش را برای زخم امتحان می کنند.
هر نادری دست نخورده باقی می ماند. به همین ترتیب هر نادری به دربار گورو (خدا) می رسد، یعنی هر نادری از تاریکی مایا و شیفتگی های آن می گریزد.
کسی که فنجان عشق را به طور سطحی می کوبد خود را غرق می کند اما در واقع مست می شود کسی که در آن غرق می شود آن را شنا می کند و از آن عبور می کند.
این راه گورمخ هاست که می بازند در حالی که هر چه برنده می شوند و از دست می دهند.
راه ورود به اقیانوس جهان مانند شمشیر دولبه مانند سنگ قاتل است
که همه چیز را از بین می برد و عقل نابخردان سرای بدی هاست.
شاگرد گورو نفس خود را از طریق گورمات از دست می دهد،
حکمت گورو و در سراسر این اقیانوس جهانی می رود.
دانه وارد زمین شده و به صورت ریشه ته نشین می شود.
سپس به صورت گیاه سرسبز به ساقه و شاخه تبدیل می شود.
با تبدیل شدن به درخت، بیشتر گسترش می یابد و شاخه های درهم از آن آویزان می شود.
این شاخه های شکوفا در نهایت با ورود دوباره به زمین به شکل ریشه می رسند.
حالا سایه اش می شود فکر کن و برگ ها زیبا به نظر می رسند و میلیون ها میوه روی آن می رویند.
در هر میوه دانه های زیادی باقی می ماند (و این روند ادامه دارد). رمز و راز سیک های گورو نیز همین است. آنها همچنین دوست دارند درخت بنیان نام خداوند را گسترش دهند.
یکی سیک است، دوتا جماعت و در پنج نفر خدا ساکن است.
همانطور که رمزهای اضافه شده به یک تعداد نامتناهی را ایجاد می کنند، به همین ترتیب به سونیا (خدا) متصل می شوند، موجودات نیز به مردان بزرگ و پادشاهان زمین تبدیل می شوند.
به این ترتیب افراد کوچک و بزرگ بی شماری نیز رهایی یافته و رهایی بخش می شوند.
شهر به شهر و کشور به کشور هزاران سیک هستند.
همانطور که میلیون ها میوه از یک درخت به دست می آید و در آن میوه ها میلیون ها دانه باقی می ماند (در واقع سیک ها میوه های درخت گورو هستند و گورو به شکل دانه در آن میوه ها ساکن است).
این شاگردان گورو که از لذت لذت می برند، امپراطور پادشاهان هستند و با علم به فن یوگا، پادشاهان یوگی هستند.
عشق بین شاگردان و گورو همان عشقی است که بین یک تاجر و یک بانکدار وجود دارد.
کالای نام خداوند فقط در یک کشتی (گورو) موجود است و تمام دنیا فقط از آنجا خرید می کنند.
برخی از مغازه داران دنیا زباله می فروشند و برخی دیگر در حال جمع آوری پول هستند.
برخی پس از خرج کردن روپیه، سکه های طلا را ذخیره می کنند.
و برخی هستند که به جواهرات مداحی پروردگار می پردازند.
هر بانکدار محترم نادری که به خداوند ایمان کامل داشته باشد، این تجارت را حفظ می کند.
گورو واقعی کامل کالای واقعی (به نام خداوند) را نگه می دارد.
او آن شخص شجاعی است که بدی ها را می پذیرد و شهرت خود را که بخشنده فضایل است حفظ می کند.
او می تواند میوه های آبدار را روی درختان پنبه ابریشم بکارد و از خاکستر آهن طلا تولید کند.
او عطری را در بامبو القا میکند، یعنی به خودخواهان احساس فروتنی میدهد و کلاغهایی را کمتر از قوها میسازد که قادر به تشخیص آب از شیر هستند.
جغدها را به دانا و غبار را به صدف و مروارید تبدیل می کند.
چنین گوروی که فراتر از توصیف وداها و کاتبها است (متون مقدس سامی با لطف کلمه، برهمن آشکار می شود)
مردم از طریق میلیون ها راه گورو را ستایش می کنند و برای انجام این کار از مقایسه های زیادی کمک می گیرند.
میلیونها نفر آنقدر مداحی میکنند که حتی در مداحی هم تعجب میکند.
میلیونها روحانی عظمت گورو را توضیح میدهند، اما آنها هم همین را نمیفهمند.
میلیون ها مداح مداحی می خوانند اما مداحی واقعی را درک نمی کنند.
من با احترام در برابر چنین پروردگار اولیه ای که مایه مباهات انسان متواضعی چون من است سر تعظیم فرود می آورم.
میلیون ها فرقه، عقل، اندیشه و مهارت ممکن است وجود داشته باشد.
میلیون ها عبارت، تکنیک و روش جذب در آگاهی ممکن است وجود داشته باشد.
میلیون ها دانش، مراقبه و یادآوری ممکن است وجود داشته باشد.
میلیون ها آموزش، تلاوت برای اهداف و عمل تانترا-مانترا ممکن است وجود داشته باشد.
میلیون ها لذت، عبادت و رهایی ممکن است با هم مخلوط شوند،
اما همانطور که تاریکی و ستاره ها هنگام طلوع خورشید از بین می روند، به همین ترتیب با از دست دادن تمام اشیاء ذکر شده در بالا و تبدیل شدن به دوست عزیز گورو،
گورموک می تواند به ثمره غیر قابل دسترس خداوند دست یابد.
با دیدن پروردگار شگفت انگیز، هزاران شگفتی پر از شگفتی می شود.
با دیدن کارهای شگفت انگیز او، خود شادی به وجد می آید.
با درک دستور شگفت انگیز او، بسیاری از ترتیبات عجیب و غریب خود را سرشار از شگفتی می کنند.
جایگاه آشکار او ناشناخته است و صورت و ظاهر او بی شکل است.
داستان او غیرقابل توصیف است. تلاوت های خوانده نشده برای او انجام می شود، اما حتی او به عنوان نتی توصیف می شود (نه این نیست).
من به آن پروردگار اولیه سلام می کنم و فدای شاهکارهای او هستم.
گورو ناناک برهم کامل و متعالی است.
گورو آنگاد با حضور در شرکت گورو در Word به ادغام رسید.
پس از گورو آنگاد، نامحسوس و بدون دوگانگی، گورو آماس داس، بخشنده جاودانگی شکوفا شده است.
پس از گورو آمار داس، بردبار و انبار فضایل بی نهایت، گورو رام داس وجود خود را آشکار ساخت.
از گورو رام داس، گورو آرجان دیو که یکی را در رام نام، فراتر از همه ایرادات و لکه های غیرقابل حرکت جذب کرد، متولد شد.
سپس گورو هارگوبیند آمد که علت همه علل است، یعنی که گوبیند، خود خداوند است.