یک اوانکار، انرژی اولیه که از طریق فیض واعظ الهی تحقق یافته است
گورو واقعی (خدا) امپراتور واقعی است. همه اقسام دنیوی دیگر ساختگی هستند.
گورو واقعی پروردگار اربابان است. نه ناث ها (اعضا و رؤسای گروه های یوگی مرتاض) پناهنده و بدون هیچ استادی هستند.
گورو واقعی بخشنده واقعی است. سایر اهداکنندگان فقط به دنبال او حرکت می کنند.
گورو واقعی خالق است و ناشناخته ها را با نام (نعم) به آنها معروف می کند.
گورو واقعی بانکدار واقعی است. افراد ثروتمند دیگر را نمی توان باور کرد.
گورو واقعی، پزشک واقعی است. دیگران خود در اسارت دروغین مهاجرت زندانی هستند.
بدون گورو واقعی همه آنها بدون نیروی راهنما هستند.
گورو واقعی آن مرکز زیارتی است که شصت و هشت مرکز زیارتی هندوها در پناه آن قرار دارد.
گورو واقعی که فراتر از دوگانگی است، خدای برتر است و خدایان دیگر تنها با خدمت به او از اقیانوس جهان عبور می کنند.
گوروی واقعی آن سنگ فیلسوفی است که غبار پایش میلیون ها سنگ فیلسوف را زینت می دهد.
گورو واقعی آن درخت برآورده کننده آرزو است که میلیون ها درخت برآورده کننده آرزو بر روی او مراقبه می کنند.
گورو واقعی که اقیانوس لذت است، مرواریدها را در قالب موعظه های مختلف توزیع می کند.
پاهای گورو واقعی همان آرزوی برآورده کننده گوهر افسانه ای (چینتامانی) است که باعث می شود هزاران جواهرات عاری از اضطراب باشد.
به جز گورو (خدا) واقعی، همه چیزهای دیگر دوگانگی است (که باعث می شود چرخه هجرت طی شود).
از بین هشتاد و چهار هزار گونه، زندگی انسان بهترین است.
انسان با چشم او می بیند و با زبانش خدا را می ستاید.
از طریق گوش او با دقت گوش می دهد و با عشق بو می دهد.
با دست امرار معاش می کند و به قدرت پا حرکت می کند.
در این گونه، زندگی گورموک موفق است، اما تفکر منموک، ذهن محور چگونه است؟ فکر منمخ بد است.
منمخ، خداوند را فراموش کرده، همچنان به مردم امید بسته است.
بدن او بدتر از حیوانات و ارواح است.
منموک، ذهن گرا، خدای گورو واقعی را کنار می گذارد، برده انسان می شود.
پس از تبدیل شدن به پسر سفارشی، او هر روز به او سلام می کند.
تمام بیست و چهار ساعت (هشت پاهار) با دستان بسته در برابر اربابش ایستاده است.
خواب و گرسنگی و لذت ندارد و چنان می ترسد که انگار قربانی شده است.
در طول باران، سرما، نور خورشید، سایه، رنج های بی شماری را متحمل می شود.
در میدان جنگ (زندگی) همین شخص جرقههای آهن را آتش بازی میداند، مجروح میشود.
بدون (پناهگاه) گورو کامل، او در میان گونه ها سرگردان است.
خدمت نکردن به خداوند (خدای) اربابان، بسیاری از اربابان (ناث) تبدیل به گوروها، مردم را به عنوان شاگردان خود آغاز می کنند.
گوشها را شکافته و خاکستر بر بدنشان میریزند، کاسهها و عصا را حمل میکنند.
از در به در میروند، غذا میخواهند و سینگیشان را میکوبند، ساز مخصوصی که از بوق ساخته شده است.
در نمایشگاه سیواراتری گرد هم می آیند و غذا و فنجان نوشیدنی را با یکدیگر به اشتراک می گذارند.
آنها از یکی از فرقه های دوازده گانه (یوگی ها) پیروی می کنند و به این دوازده راه ادامه می دهند، یعنی به مهاجرت می روند.
بدون کلام گورو، هیچکس رهایی نمییابد و همه آنها مانند آکروباتها اینجا و آنجا میدوند.
به این ترتیب نابینا به هل دادن نابینا به چاه ادامه می دهد.
مردم با فراموش کردن بخشنده واقعی، دستان خود را در برابر گدایان دراز کردند.
باردها آثار دلاوران را می خوانند و از دوئل ها و دشمنی های رزمندگان تمجید می کنند.
آرایشگران نیز از کسانی که در راه پلید و مرتکب اعمال ناپسند مرده اند ستایش می کنند.
مداحان برای پادشاهان دروغین شعر می خوانند و به دروغ گویی ادامه می دهند.
کشیش ها ابتدا به دنبال سرپناهی می گردند، اما پس از آن ادعای نان و کره خود را مطرح می کنند، یعنی مردم را در ترس از شبکه تشریفات درگیر می کنند.
افراد وابسته به فرقه افرادی که پر بر سر دارند با چاقو به بدن آنها می کوبند و از مغازه ای به مغازه دیگر التماس می کنند.
اما بدون استاد کامل، همه آنها ناله می کنند و به شدت گریه می کنند.
ای انسان، تو به یاد خالق نبودی و مخلوق را به عنوان خالق خود پذیرفته ای.
با غرق شدن در زن یا شوهر، روابط پسر، نوه، پدر و پدربزرگ را بیشتر ایجاد کرده اید.
دختران و خواهران با غرور خوشحال یا آزرده می شوند و همه اقوام چنین هستند.
همه نسبت های دیگر مانند خانه پدرشوهر، خانه مادر، خانه عموهای مادری و سایر روابط فامیل تحقیر آمیز است.
اگر رفتار و افکار متمدنانه باشد، در برابر بلندای جامعه شرافت پیدا می کند.
با این حال، در پایان، هنگامی که در شبکه مرگ گرفتار می شود، هیچ همراهی متوجه شخص نمی شود.
بدون فیض گورو کامل، همه افراد از مرگ می ترسند.
به جز گورو واقعی بی نهایت، همه بانکداران و معامله گران دیگر نادرست هستند.
بازرگانان به تجارت اسب می پردازند.
جواهرسازان جواهرات را آزمایش می کنند و از طریق الماس و یاقوت، تجارت خود را گسترش می دهند.
تاجران طلا با طلا و پول نقد و پارچه فروشی لباس می پردازند.
کشاورزان کشاورزی را انجام می دهند و بذر می کارند سپس آن را برش می دهند و انبوهی از آن می سازند.
در تمام این تجارت، سود، زیان، نعمت، درمان، ملاقات، جدایی دست به دست هم می دهد.
بدون استاد کامل هیچ چیز در این دنیا جز رنج نیست.
پزشک واقعی در قالب گورو (خدا) واقعی هرگز خدمت نشده است. پس چگونه پزشکی که خود بیمار است می تواند بیماری دیگران را برطرف کند؟
این پزشکان دنیا که خودشان در شهوت و غضب و طمع و شیفتگی غرق شده اند، مردم را فریب می دهند و بیماری هایشان را تقویت می کنند.
به این ترتیب انسان درگیر این بیماری ها به مهاجرت ادامه می دهد و پر از رنج می ماند.
او با آمدن و رفتن سرگردان می شود و قادر به عبور از اقیانوس جهان نیست.
امیدها و آرزوها همواره ذهن او را به خود جلب می کند و با هدایت گرایش های شیطانی هرگز به آرامش نمی رسد.
چگونه یک منمخ می تواند آتش را با روغن انداختن آن خاموش کند؟
چه کسی جز گورو کامل می تواند انسان را از این اسارت رهایی بخشد؟
با کنار گذاشتن مرکز زیارتی در قالب گورو (خدا) واقعی مردم برای غسل در شصت و هشت مکان مقدس می روند.
آنها مانند جرثقیل در حالت خلسه چشمان خود را بسته نگه می دارند اما موجودات کوچک را می گیرند و آنها را محکم فشار می دهند و می خورند.
فیل را در آب غسل می دهند، اما با بیرون آمدن از آب دوباره گرد و غبار روی بدنش پخش می شود.
کولوسینت در آب غرق نمی شود و حتی غسل در بسیاری از مراکز زیارتی سم آن را رها نمی کند.
سنگ ریخته و شسته شده در آب مانند قبل سفت می ماند و آب داخل آن نمی رود.
توهمات و شبهات ذهن گرا، منمخخ، هرگز به پایان نمی رسد و همواره در ابهام سرگردان است.
بدون گورو کامل، هیچ کس نمی تواند از سراسر اقیانوس جهان عبور کند.
با کنار گذاشتن سنگ فیلسوفان در قالب گورو واقعی، مردم به جستجوی سنگ فیلسوف مادی میپردازند.
گورو واقعی که می تواند هشت فلز را به طلا تبدیل کند در واقع خود را پنهان نگه می دارد و مورد توجه قرار نمی گیرد.
شخص مامون گرا او را در جنگل ها جستجو می کند و در بسیاری از توهمات ناامید می شود.
لمس ثروت، بیرون انسان را سیاه می کند و ذهن نیز به آن آلوده می شود.
چنگ زدن به مال، انسان را در اینجا مستوجب مجازات عمومی میکند و در خانهاش به مجازات ارباب مرگ.
بیهوده تولد ذهن گرا است. او غرق در دوگانگی تاس های اشتباهی می زند و بازی زندگی را می بازد.
توهم بدون استاد کامل حذف نمی شود.
با ترک درخت برآورده کننده آرزو به شکل گورو، مردم آرزو می کنند که میوه های خام درخت برآورده کننده آرزوهای سنتی (kalptaru/parijat) را داشته باشند.
میلیون ها پاریجات همراه با بهشت در چرخه هجرت از بین می روند.
افراد تحت کنترل خواسته ها در حال نابودی هستند و مشغول لذت بردن از آنچه خداوند عطا کرده است.
انسان نیکوکار به صورت ستارگان در آسمان استقرار می یابد و پس از پایان یافتن نتایج فضایل دوباره به ستاره های در حال سقوط تبدیل می شود.
دوباره از طریق مهاجرت آنها مادر و پدر می شوند و بسیاری بچه دار می شوند.
بیشتر کاشت بدی ها و فضایل غوطه ور در لذت ها و رنج ها می ماند.
بدون استاد کامل، خدا را نمی توان خوشحال کرد.
با ترک گورو، اقیانوس لذت، در اقیانوس جهانی توهمات و فریب ها بالا و پایین پرتاب می شود.
سکته ی امواج جهان-اقیانوس پرتاب می شود و آتش نفس پیوسته درون را می سوزاند.
گره خورده و کتک خورده در درگاه مرگ، لگد فرستادگان مرگ را دریافت می کند.
ممکن است کسی خود را به نام مسیح یا موسی نامگذاری کرده باشد، اما همه در این دنیا چند روز می مانند.
در اینجا هیچکس خود را کوچکتر نمیداند و همه غرق در مسابقه موشها برای اهداف خودخواهانه هستند تا در نهایت شوکه شوند.
کسانی که غواصان اقیانوس لذت هستند که در قالب گورو وجود دارد، فقط آنها در کار (انضباط معنوی) خوشحال می مانند.
بدون گورو واقعی، همه همیشه با هم اختلاف دارند.
آرزوی سنتی برآورده کننده گوهر افسانه ای (چینتامانی) نمی تواند اضطراب را از بین ببرد، اگر کسی نتواند گورو، چینتامانی را پرورش دهد.
بسیاری از امیدها و ناامیدی ها هر روز انسان را می ترساند و آتش آرزوها هرگز خاموش نشد.
بسیاری از طلا، ثروت، یاقوت و مروارید توسط انسان پوشیده می شود.
پوشیدن لباس ابریشمی در اطراف عطر صندل و غیره پخش می شود.
انسان از فیل ها، اسب ها، قصرها و باغ های پر از میوه نگهداری می کند.
او با لذت بردن از بستر لذت بخش در کنار زنان زیبا، در بسیاری از فریب ها و شیفتگی ها می ماند.
همه آنها هیزم آتشند و انسان عمر را در رنج امیدها و آرزوها می گذراند
اگر بدون گورو کامل بماند، باید به جایگاه یاما (خدای مرگ) برسد.
میلیون ها نفر مراکز زیارتی هستند و همچنین خدایان، سنگ های فیلسوف و مواد شیمیایی.
میلیون ها نفر چینتامانی هستند، درختان و گاوهای برآورده کننده آرزوها، و شهدها نیز میلیون ها نفر در آنجا هستند.
اقیانوس هایی با مرواریدها، قدرت های معجزه آسا و انواع شایان ستایش نیز بسیارند.
مواد، میوهها و فروشگاههایی که میتوانید سفارش دهید نیز میلیونها نفر هستند.
بانکداران، امپراتورها، ناث ها و تجسم های بزرگ نیز تعداد بی شماری دارند.
وقتی خیریه های اعطا شده قابل ارزیابی نیستند، چگونه می توان میزان اعطاکننده را توصیف کرد.
تمام این خلقت قربانی آن پروردگار خالق است.
جواهرات را همه می بینند، اما جواهرساز هر نادری است که جواهرات را آزمایش کند.
همه به ملودی و ریتم گوش می دهند، اما افراد کمیاب رمز و راز آگاهی کلمه را می فهمند،
سیکهای گورو مرواریدهایی هستند که به شکل جماعت در گلدسته میبندند.
فقط آگاهی او در کلمه ادغام می شود که الماس ذهنش توسط الماس ورد، گورو تراشیده می شود.
این حقیقت که براهم متعالی براهم بخشدار است و گورو خداست، تنها توسط یک گورموک، گوروگرا، شناسایی می شود.
تنها گورمخ ها برای رسیدن به ثمره های لذت وارد سرای معرفت درون می شوند و لذت جام عشق را تنها آنان می دانند و دیگران را نیز به آن می شناسند.
سپس گورو و مرید یکسان می شوند.
زندگی انسان بسیار ارزشمند است و انسان با به دنیا آمدن با جماعت مقدس همراه می شود.
هر دو چشمانی ارزشمند هستند که گورو واقعی را می بینند و بر گورو تمرکز می کنند و در او غوطه ور می مانند.
پیشانی نیز ارزشمند است که ماندن در پناه پای گورو خود را به غبار گورو می آراست.
زبان و گوش نیز ارزشمند است که درک دقیق و گوش دادن به کلام باعث می شود دیگران نیز بفهمند و بشنوند.
دست ها و پاها نیز ارزشمند است که در راه گورمخ شدن حرکت می کند و خدمت می کند.
با ارزش قلب گورموک است که تعلیم گورو در آن قرار دارد.
هر که با این گورمخ ها برابر شود در بارگاه پروردگار محترم است.
از خون مادر و نطفه پدر بدن انسان آفریده شد و خداوند این شاهکار شگفت انگیز را به انجام رساند.
این بدن انسان در چاه رحم نگهداری می شد. سپس حیات در آن تزریق شد و عظمت آن بیشتر شد.
دهان، چشم، بینی، گوش، دست، دندان، مو و غیره به آن عطا شد.
به انسان بینایی، گفتار، قدرت شنیدن و آگاهی ادغام در کلام داده شد. برای گوش، چشم، زبان و پوست او شکل، شادی، بوی و غیره ایجاد شد.
خداوند با دادن بهترین خانواده (انسان) و تولد در آن، یک و همه اعضا را شکل داد.
در دوران شیرخوارگی، مادر شیر را در دهان می ریزد و (کودک) را وادار به اجابت مزاج می کند.
وقتی بزرگ شد، او (انسان) خالق را کنار می گذارد، غرق در خلقت او می شود.
بدون گورو کامل، انسان در شبکه مایا غرق می شود.
حیوانات و ارواح که گفته می شود عقل ندارند بهتر از منموک ذهن گرا هستند.
مرد حتی با عاقل بودن هم احمق می شود و به دنبال مردان می گردد (برای رسیدن به اهداف خودخواهانه).
یک حیوان از حیوانات و یک پرنده از پرندگان هرگز چیزی نمی خواهند.
در میان هشتاد و چهار هزار گونه حیات، زندگی انسان بهترین است.
انسان حتی با داشتن بهترین عقل و گفتار و کردار به انتقال در اقیانوس مرگ و زندگی ادامه می دهد.
چه پادشاه باشد و چه مردم، حتّی افراد خوب نیز از لذت از ترس (رفتن) رنج می برند.
سگ، حتی اگر بر تخت نشسته باشد، با توجه به ماهیت اصلی خود، در سقوط تاریکی، آسیاب آرد را می لیسد.
بدون گوروی کامل، فرد باید در خانه رحم بماند، یعنی انتقال هرگز به پایان نمی رسد.
جنگل ها مملو از پوشش گیاهی است اما بدون چوب صندل، عطر صندل در آن به مشام نمی رسد.
مواد معدنی در تمام کوه وجود دارد اما بدون سنگ فلسفی به طلا تبدیل نمی شود.
هیچ یک از چهار وارنا و علمای فلسفه های شش گانه نمی توانند بدون همراهی با قدیسین سادو (واقعی) شوند.
گورموخ ها با آموزه های گورو، اهمیت همراهی با مقدسین را درک می کنند.
سپس، با هماهنگ شدن آگاهی با کلام، جام شهد فداکاری عاشقانه را می نوشند.
اکنون ذهن که به بالاترین مرحله تحقق معنوی (توریا) می رسد و لطیف می شود در عشق پروردگار تثبیت می شود.
گورمخ ها با دیدن پروردگار نامرئی ثمره آن لذت را دریافت می کنند.
گموخ ها از همنشینی با اولیای الهی لذت می برند. آنها با وجود اینکه در آن زندگی می کنند نسبت به مایا بی تفاوت می مانند.
مانند نیلوفر آبی که در آب می ماند و در عین حال نگاه خود را به خورشید خیره می کند، گورمخ ها همیشه هوشیاری خود را با خداوند هماهنگ نگه می دارند.
چوب صندل توسط مارها در هم پیچیده میشود، اما همچنان عطری خنک و آرامشبخش را در اطراف پخش میکند.
گورمخ های ساکن جهان، از طریق همراهی قدیسان که آگاهی را با کلام هماهنگ نگه می دارند، با تعادل حرکت می کنند.
آنها با غلبه بر تکنیک یوگا و بوگ (لذت) در زندگی رهایی پیدا می کنند، شکست ناپذیر و نابود نشدنی.
همانطور که برهم ماورایی برهم کامل است، همان طور که گورو که نسبت به امیدها و آرزوها بی تفاوت است نیز چیزی جز خدا نیست.
(از طریق گورو) آن داستان وصف ناپذیر و نور بیظاهر خداوند (به جهانیان) شناخته میشود.