غزلیں بھائی نند لال جی

صفحه - 26


ਕਦਮ ਆਣ ਬਿਹ ਕਿ ਊ ਰਾਹਿ ਖ਼ੁਦਾ ਪੈਮੂਦਾ ਮੀ ਬਾਸ਼ਦ ।
kadam aan bih ki aoo raeh khudaa paimoodaa mee baashad |

حتی برای یک لحظه برای قدم زدن از باغم دیدن خواهم کرد! باشد که مشیت محافظ شما در هر کجا که می خواهید باشد! (45) (4)

ਜ਼ਬਾਨੇ ਬਿਹ ਕਿ ਦਰ ਜ਼ਿਕਰਿ ਖ਼ੁਦਾ ਆਸੂਦਾ ਮੀ ਬਾਸ਼ਦ ।੨੬।੧।
zabaane bih ki dar zikar khudaa aasoodaa mee baashad |26|1|

گویا می‌گوید: «خدایا بیا، بیا و در مردمک چشمانم بمان، زیرا جای تو در چشمان گریان من است، خدا با تو باشد» (45)(5)

ਬਹਰ ਸੂਇ ਕਿ ਮੀ-ਬੀਨਮ ਬ ਚਸ਼ਮਮ ਮਾਸਵਾ ਨਾਇਦ ।
bahar sooe ki mee-beenam b chashamam maasavaa naaeid |

ای گورو! صورت تو دلیل درخشندگی و زرق و برق چراغ است،

ਹਮੇਸ਼ਾ ਨਕਬਿ ਊ ਦਰ ਦੀਦਾਇ ਮਾ ਬੂਦਾ ਮੀ ਬਾਸ਼ਦ ।੨੬।੨।
hameshaa nakab aoo dar deedaae maa boodaa mee baashad |26|2|

و به خاطر توست که چشم مروارید چراغ (شمع) اشک می ریزد.» (46) (1) وقتی صفات پنهانی تو معلوم شد، دل نازک زخمی چراغ اشک می ریخت. 46) (2) هر جا مردم چراغی افروخته اند، آن را گلی از باغ چراغ بدانند (46) (3) از زمانه ظرافت چهره خود را چراغ شمع نشان داده ای. صدها بار خود را فدای تو می کند (46) برای اینکه خود را فدای چهره زیبای تو کنند، چشمان اشک آور چراغ شمع (46) تو امشب که نور شمع شدیداً انتظار آمدنت را داشت، ظاهر نشد، سپس چشم آتشین چراغ، کل مجلس جشن را سوزاند.» (46) (6) گویا می گوید: «منظره صبح زود چقدر شگفت انگیز و غیرعادی است.

ਜ਼ ਫ਼ੈਜ਼ਿ ਮੁਰਸ਼ਦਿ ਕਾਮਿਲ ਮਰਾ ਮਾਅਲੂਮ ਸ਼ੁਦ ਆਖ਼ਿਰ ।
z faiz murashad kaamil maraa maaloom shud aakhir |

وقتی همه دنیا خوابند اما چراغ خواب به تنهایی بیدار است." (46) (7) ای ساقی! لطفا برخیز و لیوان نوشیدنی مرا پر کن تا با آن بتوانم رنگ چهره ام را تغییر دهم. فکر و مغز رنگارنگ است." (47) (1)

ਕਿ ਦਾਇਮ ਮੁਰਦਮਿ ਦੁਨੀਆ ਗ਼ਮ-ਆਲੂਦਾ ਮੀ ਬਾਸ਼ਦ ।੨੬।੩।
ki daaeim muradam duneea gama-aaloodaa mee baashad |26|3|

طناب تار موی تو قلبم را تسخیر کرد و به باد داد.

ਜ਼ਹੇ ਸਾਹਿਬਦਿਲਿ ਰੌਸ਼ਨ ਜ਼ਮੀਰਿ ਆਰਿਫ਼ਿ ਕਾਮਿਲ ।
zahe saahibadil rauashan zameer aarif kaamil |

من در هر پیچ و تاب به پیچ همان پیام حقیقت را جستجو می‌کردم." (47) (2) این پیکره غبار فعل و انفعال آتش و آب است، شما می توانید نور خود را از شمع خود پخش کنید. (47) (3) از پرتوهای تابناک نگاه عفیف تو، صدها و هزاران چراغ در همه جا روشن شد (47) ای گویا همیشه باید او را یاد کنی و فقط در نعم او فکر کنی.

ਕਿਹ ਬਰ ਦਰਗਾਹਿ ਹੱਕ ਪੇਸ਼ਾਨੀਇ ਊ ਸੂਦਾ ਮੀ ਬਾਸ਼ਦ ।੨੬।੪।
kih bar daragaeh hak peshaanee aoo soodaa mee baashad |26|4|

تا رستگار شوی و از غم های دنیوی و اخروی رهایی پیدا کنی.» (47) (5) اگر به خاطر عشق به معشوق می توانی بدون هیچ شک و تردیدی ذهن خود را از (پنج) رذیله پاک کنی. بدگمانى، آنگاه به زودى خود واقعى خود را خواهى يافت (48) (1) ما رانده شده ايم از خداى تعالى به خاطر نفسانى كه داريم هوس و هوس خود را، آنگاه می توانی حقیقت بخشنده را به وضوح ببینی (48) (2) عاشقان واقعی (خداوند) همیشه در محبت او هستند، ای فخرفروشان! (48) (3) باید از لذت های نفسانی همه اندام های حسی پنج گانه دست بکشید، تا واقعاً طعم یک لیوان پاک اکسیر مقدس را بچشید (48) (4) گویا می گوید: «ما باید همیشه باشیم به دنبال و در جستجوی مسیر ساتگورو ما،

ਬ-ਕੁਰਬਾਨੀ ਸਰਿ ਕੂਇ ਬਿਗ਼ਰਦ ਵ ਦਮ ਮਜ਼ਨ ਗੋਯਾ ।
ba-kurabaanee sar kooe bigarad v dam mazan goyaa |

تا با پیمودن مسیر مخالف، راه را گم نکنیم. ما می توانیم از (گناه) دوبینی و دوراهی رهایی پیدا کنیم. (48) (5)

ਇਸ਼ਾਰਤਹਾਇ ਚਸ਼ਮਿ ਊ ਮਰਾ ਫ਼ਰਮੂਦਾ ਮੀ ਬਾਸ਼ਦ ।੨੬।੫।
eishaaratahaae chasham aoo maraa faramoodaa mee baashad |26|5|

وقتی زمان رسیدن او (گورو) نزدیکتر شد، کنترل دردهای جدایی را از دست دادم،