این آنها هستند که به همه این خلاقیت ها و زیبایی های طبیعی برکت و ظرافت می بخشند. (269)
نعم واهگورو زینتی برای ارادتمندان بزرگوار و مقدس اوست.
و چشم این بزرگواران به خاطر درخشش پرفروغ حق تعالی همیشه پر از مروارید و گوهر است. (270)
سخنان آنها درس زندگی دائمی است،
و یاد آکالپوراخ برای همیشه بر لبان/زبان آنها می ماند. (271)
گفته های آنها مقام و منزلت کلام الهی را دارد.
و حتی یک دم از آنها بدون یاد او نمی گذرد. (272)
همه این افراد مقدس واقعاً جویای یک نگاه اجمالی الهی هستند،
و این گسترش دنیوی لذت بخش، در واقع یک تخت گل بهشتی است. (273)
هر کس با فدائیان واهگورو دوستی برقرار کرد،
بگیرید که سایه او (بر آنها) چندین برابر سایه پرهای پرنده هما باشد (می گویند سایه ای از پرنده هما می تواند ملکوت جهان را عطا کند). (274)
ما باید این را در نظر بگیریم که جذب شدن در مراقبه واهگورو به معنای دست کشیدن از خودخواهی است.
و فکر نکردن به او ما را در هر جاذبه دنیوی دیگری گیر میکند. (275)
رهایی از خودمان رهایی واقعی است،
و گره زدن ذهنمان با فداکاری واهگورو نیز رهایی واقعی است. (276)
هر که عقل خود را به خدای متعال پیوند داده و وصل کرده باشد،
تصور کنید که او به راحتی از آسمانی که حتی با 9 قفل مجهز شده است، پریده است. (277)
همراهی چنین فداییان خدادوست،
توجه کنید که این درمان همه چیز است. با این حال، چگونه می توانیم به اندازه کافی خوش شانس باشیم که آن را بدست آوریم؟ (278)
هم ایمان و هم دین در حیرت است
و در این شگفتی فراتر از حد، آنها گیج شده اند. (279)
هر که چنین آرزوی پاکیزه و الهی را بنوشد،
استاد او استاد دانش فطری و ذاتی است. (280)
خداوند به اولیای بزرگوار متصل میتواند ارتباط شما را با او برقرار کند،
آنها همچنین می توانند به شما کمک کنند تا گنج ابدی، Naam را به دست آورید. (281)
این یک دستاورد جاودانه برای یک فرد روشنفکر است،
این ضرب المثل عموماً شناخته شده است و همه به خوبی با آن آشنا هستند. (282)
روشن فکران، کامل و غوطه ور در محبت خدا پرستان;
آنها همیشه در مراقبه نعم او را بر زبان و لب دارند. (283)
تعمق مداوم در نعم او عبادت آنهاست.
و گنج ابدی که توسط آکالپوراخ برکت داده شده است، شخص را به راه او هدایت می کند. (284)
وقتی گنج ابدی الهی چهره خود را نشان می دهد،
آنگاه شما متعلق به واهگورو خواهید بود و او نیز متعلق به شما خواهد بود. (285)
اگر سایه آکاالپوراخ بر دل و جان کسی بیفتد،
آنوقت بپذیر که خار دردناک جدایی از پای (عمق) ذهن ما بیرون کشیده شده است. (286)
وقتی خار جدایی از پای دل برداشته شد
پس آن را در نظر بگیرید که آکاالپوراخ معبد قلب ما را منزلگاه خود قرار داده است. (287)
مانند آن قطره آبی که به رودخانه یا اقیانوس افتاد و هویت خود را رها کرد (نشان دادن فروتنی)
خود به رودخانه و اقیانوس تبدیل شد. (بدين ترتيب بر پاي عكالپوراخ افتاد) و همگرايي با او صورت گرفت. (288)
وقتی قطره در اقیانوس ادغام شد،
پس از آن نمی توان آن را از اقیانوس جدا کرد. (289)
وقتی قطره شروع به هجوم به سمت اقیانوس کرد،
سپس به اهمیت یک قطره آب بودن پی برد. (290)
وقتی قطره با این دیدار ابدی عطا شد،
واقعیت در آن آشکار شد و آرزوی دیرینه اش برآورده شد. (291)
قطره گفت: با اینکه قطره کوچکی از آب هستم، توانسته ام وسعت این اقیانوس عظیم را بسنجم. (292)
اگر اقیانوس به دلیل مهربانی شدیدش می پذیرفت که مرا به داخل ببرد،
و موافقت کرد که حتی فراتر از ظرفیتش، مرا در خودش ادغام کند. (293)
و مانند موجی جزر و مدی از پهنه اقیانوس برخاست،
موج دیگری شد و سپس با احترام به اقیانوس تعظیم کرد. (294)
به همین ترتیب، هر شخصی که با خدای تعالی تلاقی داشت،
در مسیر مراقبه کامل و کامل شد. (295)
در حقیقت، یک موج و اقیانوس یکی هستند،
اما هنوز تفاوت زیادی بین آنها وجود دارد. (296)
من فقط یک موج ساده هستم، در حالی که تو یک اقیانوس بسیار بزرگ،
بنابراین، بین من و تو، مانند زمین و آسمان، تفاوت بسیار است. (297)
من هیچی نیستم همه اینها (که هستم) فقط به خاطر نعمت های توست،
من نیز یک موج در جهان آشکار گسترده تو هستم. (298)
شما به معاشرت با افراد نجیب نیاز دارید،
این اولین و مهمترین چیزی است که به آن نیاز خواهید داشت. (299)
آن خالق کامل و کامل از طریق مخلوقات خودش قابل مشاهده است،
آفریدگار در حقیقت در میان ماهیت و مظاهر خود ساکن است. (300)
خالق و مخلوقات او یکی هستند،
آنها بزرگواران از همه انحرافات مادی صرف نظر می کنند، مگر روزی. (301)
ای دوست عزیزم! سپس شما نیز باید قضاوت کنید و نتیجه بگیرید
در مورد اینکه خدا کیست و شما کی هستید و چگونه بین این دو تمایز قائل شوید. (302)
اگر در تعقیبهایتان با آکاالپوراخ ملاقاتی داشتید.
آنگاه جز کلمه عبادت و مراقبه نباید سخن دیگری بر زبان آورید. (303)
تمام این نعمت های محسوس و غیر ملموس به خاطر مراقبه است،
بدون مراقبه، این زندگی ما فقط تحقیر و ذلت است. (304)
خداوند متعال نیز فرموده است:
هر کس خود را به مرد خدا تبدیل کرد، فدیه می شود.» (305) هر کس به زبان خود اعلام کند که او خداست، شریعت اسلام او را مانند منصور مصلوب کرد. همیشه در حالت هوشیاری باش، حتی خواب دیدن برای دانا به راستی مانند بیدار ماندن است (307) در حقیقت، بی احترامی با عواقب اعمال خود مواجه می شود (ثمره آن را درو می کند)، زیرا این «احترام» است. و «مدنیت» که قادر است تمام جهت مسیر درست را نشان دهد (308) اگر خود را از سر تا پا به شکل آکاالپوراخ درآوردهای، و اگر در آن واهگورو بینظیر و بینظیر ادغام شدهای، (309). باید راه مراقبه را در پیش گرفت، و با چنگ زدن به گذر معنوی الهی، شخص (محبوب) او شد (310). او قادر است همه چیز را در همه جا ببیند. (311) هیچ تربیتی جز احترام و ادب در راه خدا نیست، عاقل او را احتیاط نمی کند که جز امر او را بپذیرد. (312) سالكان روح الهي هميشه محترمند و با ياد او نيز از حرمت سير مي شوند. (313) مرتد از سنت آن بزرگواران چه می داند؟ تلاش های یک ملحد برای دریافت نیم نگاهی به آکاالپوراخ همیشه بی اثر خواهد بود. (314) بی احترامی هرگز راه منتهی به روح الهی را نمی یابد. هیچ فرد گمراهی نتوانسته راه خدا را بیابد و چه رسد به اینکه به او برسد. (315) این حرمت است که راهنمای راه واهگورو است; و یک ملحد از دریافت برکات او خالی می ماند. (316) چگونه یک ملحد می تواند راه بسوی خدای متعال را بیابد که به دلیل خشم واهگورو محکوم شده است؟(317) اگر می خواهی در پناه ارواح شریف خدا بگردی (و موافقت کنی که در سایه آنها عمل کنی). ، آموزش ها و دستورالعمل های مربوط به احترام را در آنجا دریافت خواهید کرد. (318) با آمدن به این مکان (اشراف) حتی مرتدان نیز قادر به تدریس دروس احترام می شوند، در اینجا حتی چراغهای خاموش شروع به انتشار نور در سراسر جهان می کنند. (319) ای آکاالپوراخ! حتّی بیتفاوتها را نیز ارج نه، تا عمر خود را به یاد تو بگذرانند. (320) اگر می توانی از طعم (طعم شیرین) یاد واهگورو لذت ببری، پس ای مرد خوب! شما می توانید جاودانه شوید. (321) این کثافت را دائمی بشمار، از این جهت که عبادت برای او در دژ دلت جاودانه است. (322) عشق و سرور به آکاالپوراخ، خط حیات روح است، در یاد او ایمان و دین فراوانی وجود دارد. (323) چگونه سرخوشی و سرور واهگورو در هر دلی می ماند و چگونه می تواند به بدنی که از خاک تشکیل شده است پناه ببرد. (324) هنگامی که علاقه شما به آکاالپوراخ شما را پشتیبانی کرد، پس مسلم بدانید که کنترل خواهید کرد و دارایی ابدی الهی خواهید بود. (325) غبار راه او چون کولی است برای چشم و سر ما، این غبار از تاج و تخت برای روشن بینان بسیار ارزشمندتر است. (326) اين مال دنيا پايدار نيست، بايد به حكم بندگان حقيقي خدا اين را بپذيريد. (327) مراقبه واهگورو همیشه برای شما کاملا ضروری است، و گفتار در مورد او شما را برای همیشه ثابت و بی حرکت می کند. (328) عابدین آکاالپوراخ با علم الهی پیوند نزدیک دارند و دستیابی به علم الهی در جان آنها کاملاً جذب می شود. (329) کرسی ارادت برای آکالپوراخ دائمی و زوال ناپذیر است، هر چند هر قله ای دارای فرورفتگی است. (330) شگفتی شوق عشق خدا جاودانه و غیر قابل نابودی است، ای کاش فقط ذره ای از ارادت او را به دست آوریم. (331) هر که به چنین ذره ای بخت و اقبال پیدا کند جاودانه می شود، در حقیقت آرزوی او (ملقای عکاالپوراخ) برآورده می شود. (332) هنگامی که به مرحله تحقق رسید، آن ذره میل شدید به عبادت او در قلب او بذر می ریزد. (333) شهد الهی از هر تار موی او می تراود و همه جهان با عطر او زنده می شود و قیام می کند. (334) سعادتمند کسی است که روزی را به دست آورد. و کسی که خود را از هر دنیوی جز یاد خدا رویگردان کرده است. (335) او حتی در حالی که در لباس دنیوی زندگی می کند، از هر چیز مادی جداست، مانند ذات خدا، نمایه ای پنهان دارد. (336) ممکن است ظاهراً در چنگال یک مشت خاک به نظر برسد، در باطن همیشه مشغول صحبت از عکاالپوراخ پاکدامن است و با او می ماند. (337) ممکن است ظاهراً غرق در عشق به فرزند و همسرش به نظر برسد، در واقع همیشه (در فکر و عمل) با خدای خود می ماند. (338) در ظاهر، ممکن است به نظر برسد که او به «آرزوها و طمعها» تمایل دارد، اما در باطن، در یاد واهگورو پاک و مقدس میماند. (339) در ظاهر، ممکن است به نظر برسد که او به اسب ها و شترها توجه دارد، اما در باطن، از مرکز و سر و صداهای دنیوی جدا می ماند. (340) او ممکن است ظاهراً به طلا و نقره دست داشته باشد، اما در واقع در باطن صاحب آب و خاک است. (341) ارزش ذاتی او به آرامی و به تدریج آشکار می شود، در واقع، او تبدیل به تابوت عطر می شود. (342) باطن و ظاهر او یکی می شود و عالمیان پیرو امر او می شوند. (343) دل و زبان او در همه حال و تا ابد در ذكر اكالپورخ كاملاً غوطه ور است، زبانش دلش مي شود و دلش زبانش مي شود. (344) آن اولیای الهی که به خدا نزدیک شده اند، به روشنی گفته اند: خداوند در حال مراقبه راحت و شاد هستند.» (345)
تسلط و شکوه پادشاه واقعی ما، Waaheguru، شناخته شده است،
در برابر عابر پیاده ای که در این مسیر قدم می زند تعظیم می کنم. (346)
مسافر این مسیر به مقصد رسید
و دلش با هدف و نیل واقعی زندگی آشنا شد. (347)
افراد خدا واقعاً فقط به مراقبه او نیاز دارند،