غزلیں بھائی نند لال جی

صفحه - 2


ਦੀਨੋ ਦੁਨੀਆ ਦਰ ਕਮੰਦਿ ਆਂ ਪਰੀ ਰੁਖ਼ਸਾਰਿ ਮਾ ।
deeno duneea dar kamand aan paree rukhasaar maa |

هر دو جهان، این و جهان بعدی، با قیمت (وزن) تنها یک موی دوست-مرشد من، گورو گوبیند سینگ جی، برابری نمی کنند یا مطابقت دارند. (2) (1)

ਹਰ ਦੋ ਆਲਮ ਕੀਮਤਿ ਯੱਕ ਤਾਰਿ ਮੂਇ ਯਾਰਿ ਮਾ ।੧।
har do aalam keemat yak taar mooe yaar maa |1|

طاقت تحمل شدت حتی یکی از نگاه های کج و کوله او را ندارم

ਮਾ ਨਮੀ ਆਰੇਮ ਤਾਬਿ ਗ਼ਮਜ਼ਾਇ ਮਿਜ਼ਗਾਨਿ ਊ ।
maa namee aarem taab gamazaae mizagaan aoo |

فقط یک نگاه او که فوراً عمر را طولانی می کند برایم بس است.» (2) (2) گاهی عارف و گاهی مراقبه و گاهی گوشه گیر بی خیال، ماست. خلبانی که راه ما را هدایت می کند. (2) (4) در هر لحظه از زندگی گویا، قلب و روح بیدار من از خاطره سرمستی چشمان نرگس مانند او لذت می برد (2) (5) ای متصدی فروش مهربانی! از مسمومیت لذت بخش تو برای من نیز تا با چشم شناختن پیامبر خدا همه معماهایم را حل کنم (3) (1) هنگام حرکت به سوی مقصد، همیشه در شادی و سرور هستم. "

ਯੱਕ ਨਿਗਾਹਿ ਜਾਂ-ਫਿਜ਼ਾਇਸ਼ ਬਸ ਬਵਦ ਦਰਕਾਰਿ ਮਾ ।੨।
yak nigaeh jaan-fizaaeish bas bavad darakaar maa |2|

زنگ در گردن شتر ماده پوست کنده می شود. نمی تواند من را از پیشروی به هدفم باز دارد. (3) (2)

ਗਾਹੇ ਸੂਫੀ ਗਾਹੇ ਜ਼ਾਹਿਦ ਗਹਿ ਕਲੰਦਰ ਮੀ ਸ਼ਵਦ ।
gaahe soofee gaahe zaahid geh kalandar mee shavad |

آکاالپوراخ همه جا حاضر است. تلاش ما برای جستجوی نگاه های اجمالی او باید خودجوش باشد

ਰੰਗਹਾਇ ਮੁਖ਼ਤਲਿਫ ਦਾਰਦ ਬੁਤਿ ਅਯਾਰ ਮਾ ।੩।
rangahaae mukhatalif daarad but ayaar maa |3|

بدون هیچ مانعی از گرداب، سیلاب یا ساحل رودخانه. (3) (3)

ਕਦਰਿ ਲਾਅਲਿ ਊ ਬਜੁਜ਼ ਆਸ਼ਿਕ ਨਾਂ ਦਾਨਦ ਹੀਚ ਕਸ ।
kadar laal aoo bajuz aashik naan daanad heech kas |

چرا ما (بی هدف) در جنگل ها و بیابان ها سرگردانیم،

ਕੀਮਤਿ ਯਾਕੂਤ ਦਾਨਦ ਚਸ਼ਮਿ ਗੌਹਰ ਬਾਰਿ ਮਾ ।੪।
keemat yaakoot daanad chasham gauahar baar maa |4|

هنگامی که او، استاد زیبایی، در چشمان خود ما خانه خود را ساخته است؟ (3) (4)

ਹਰ ਨਫਸ ਗੋਯਾ ਬ-ਯਾਦ ਨਰਗਸਿ ਮਖ਼ਮੂਰਿ ਊ ।
har nafas goyaa ba-yaad naragas makhamoor aoo |

وقتی بدون آکاالپوراخ به اطراف نگاه می کنم، تنها یک خلأ بزرگ می بینم.

ਬਾਦਾਹਾਇ ਸ਼ੌਕ ਮੀ-ਨੋਸ਼ਦ ਦਿਲਿ ਹੁਸ਼ਿਆਰਿ ਮਾ ।੫।੨।
baadaahaae shauak mee-noshad dil hushiaar maa |5|2|

پس گویا، تو به من بگو، این دنیا و خانواده و امور خانه را به چه کسی بسپارم؟» (3) (5) ای ساقی! به من سرنخ خواهد داد به سمت استادم (4) (1) اگر دکان گردن دراز، مانند کلمه «آنالحق» که از لبان منصور بیرون می‌آید، صدای موج می‌زند، پس چه کسی قدرت آن را تحمل می‌کند. یک لیوان مغزی (برای دریافت چنین نوشیدنی قوی) کجاست؟ چهره ی ماه شمعی باشد برای رهروان و چهره ات را آشکارا شناسایی کن، زیرا در این دنیا به نور (چراغ) نیاز است (3) اگر بتوانیم آن را بگیریم یک لحظه (خلسه) در یاد استاد ما، به شرطی که انسان چنین اشتیاق، اشتیاق و اشتیاق به عشق آکالپوراخ داشته باشد (4) (4) گویا می گوید: «هر دو چشم من مانند نهر دراز و بزرگ است ،