غزلیں بھائی نند لال جی

صفحه - 19


ਬਹੋਸ਼ ਬਾਸ਼ ਕਿ ਹੰਗਾਮਿ ਨੌਬਹਾਰ ਆਮਦ ।
bahosh baash ki hangaam nauabahaar aamad |

دل و معشوق خیلی با هم گره خورده اند

ਬਹਾਰ ਆਮਦ ਵਾ ਯਾਰ ਵਾ ਕਰਾਰ ਆਮਦ ।੧੯।੧।
bahaar aamad vaa yaar vaa karaar aamad |19|1|

این دلیلی است که همیشه به سوی (جستجوی) دومی می دود. (28) (4)

ਦਰੂਨਿ ਮਰਦੁਮਿ ਚਸ਼ਮ ਜ਼ਿ ਬਸ ਕਿ ਜਲਵਾ ਗਰਸਤ ।
daroon maradum chasham zi bas ki jalavaa garasat |

هر که مثل منصور به سوی صلیب بشتابد

ਬਹਰ ਤਰਫ਼ ਕਿ ਨਜ਼ਰ ਕਰਦ ਰੂਇ ਯਾਰ ਆਮਦ ।੧੯।੨।
bahar taraf ki nazar karad rooe yaar aamad |19|2|

گردن و سرش را با افتخار در هر دو جهان بالا خواهد داشت. (29) (5)

ਬ-ਹਰ ਤਰਫ਼ ਕਿ ਰਵਦ ਦੀਦਾ ਮੀਰਵਮ ਚਿ ਕੁਨਮ ।
ba-har taraf ki ravad deedaa meeravam chi kunam |

گویا می گوید: "من زندگی واقعی را در یاد معشوقم یافته ام، چرا باید اکنون دلیلی برای بازدید از میخانه یا میخانه داشته باشم؟" (29) (6)

ਦਰੀਣ ਮੁਕੱਦਮਾ ਮਾ ਰਾ ਚਿਹ ਅਖ਼ਤਿਆਰ ਆਮਦ ।੧੯।੩।
dareen mukadamaa maa raa chih akhatiaar aamad |19|3|

آیا امروز کسی هست که دیوانه وار عاشق یک نگاه اجمالی به معشوقش باشد؟

ਖ਼ਬਰ ਦਿਹੰਦ ਬ-ਯਾਰਾਨਿ ਮੁਦੱਈ ਕਿ ਇਮਸ਼ਬ ।
khabar dihand ba-yaaraan mudaee ki imashab |

هرکس در این دنیا دوست واقعی (معشوق) داشته باشد پادشاه است. (29) (1)

ਅਨਲਹੱਕ ਜ਼ਦਾ ਮਨਸੂਰ ਸੂਇ ਦਾਰ ਆਮਦ ।੧੯।੪।
analahak zadaa manasoor sooe daar aamad |19|4|

ای عاشق سرزنده! من می دانم که تو در خون ریزی دو جهان نقش خواهی داشت،

ਖ਼ਬਰ ਦਿਹੇਦ ਬ-ਗੁਲਹਾ ਕਿ ਬਿਸ਼ਗੁਫ਼ੰਦ ਹਮਾ ।
khabar dihed ba-gulahaa ki bishagufand hamaa |

زیرا چشم مست و دلربای تو امروز (به استعاره) پر از مشروب الکلی است.» (29) (2) خون از دلم پلکهایم را سرخ کرده است (مثل عاشق زخمی) نشان می دهد که چشمه غریبی در دیوانه من سر برآورده است. دل به خاطر عشق شدید (29) (3) هر کس، مانند منصور، که حتی به سایه ای از داربست یا صلیب دست یافته باشد، هرگز به بهشت و سایه درخت بهشتی نخواهد بود ) (4) ای شعله ی چراغ، صورت گل رز مانندت را اندکی روشن نگه دار، زیرا پروانه و بلبل با تو کار دارند (29) (5) گویا می گوید: «اگر چه زنجیر است ساخته شده تا هر دیوانه عاشقی را خفه کند،

ਅਜ਼ੀਣ ਨਵੇਦ ਕਿ ਜ਼ਾਣ ਬੁਲਬੁਲ ਹਜ਼ਾਰ ਆਮਦ ।੧੯।੫।
azeen naved ki zaan bulabul hazaar aamad |19|5|

با این حال قلب من در طناب تار موی (گورو) خفه می شود." (29) (6) هیچ کس گوش نمی دهد و به مصیبت مسافران بیچاره اهمیت نمی دهد. برسد.» (30) (1) (عابدان راستین) هزاران بهشت رفیع را فقط به یک یا دو دانه جو نمی‌خرند، زیرا هیچ یک از این بهشت‌ها نمی‌تواند مرا به سرای محبوبم برساند (30). به قول دکتر عشق، هیچکس جز واهگوروها، درد و رنج فراق را نمی‌داند. 30) (3) اگر می خواهی نور چشم دلت را ببینی، بفهم که کولیری بهتر از غبار سرسرای معشوق نیست (30) (4) انسان باید تمام عمرش را در آن بگذراند یاد معشوقش، زیرا در برابر این معالجه، داروی دیگری نیست (30) (5) ای کاش می توانستم تمام مال دنیا و جانم را فدای او کنم، (او چنان موجودی است). تا این کار را نکنم و کاملاً تسلیم شوم، نمی توانم به او، یعنی مقصد برسم». (30) (6)

ਜ਼ਬਾਣ ਬ-ਮਾਣਦ ਜ਼ਿ ਗ਼ੈਰਤ ਜੁਦਾ ਵ ਮਨ ਹੈਰਾਣ ।
zabaan ba-maanad zi gairat judaa v man hairaan |

گویا می گوید حاضرم خود را فدای خاک آستان او کنم زیرا تا این کار را نکنم هرگز نمی توانم به هدفم برسم و رسیدن به او بدون تواضع کامل ممکن نیست. (30) (7)

ਹਦੀਸ ਸ਼ੋਕਿ ਤੋ ਅਜ਼ ਬਸ ਕਿ ਬੇ-ਸ਼ੁਮਾਰ ਆਮਦ ।੧੯।੬।
hadees shok to az bas ki be-shumaar aamad |19|6|

اگرچه یک مشت گرد و غبار از خانه آکالپوراخ می تواند داروی شفابخشی بسازد،

ਖ਼ਿਆਲਿ ਹਲਕਾਇ ਜ਼ੁਲਫ਼ਿ ਤੂ ਮੀ-ਕੁਨਦ ਗੋਯਾ ।
khiaal halakaae zulaf too mee-kunad goyaa |

همچنین می تواند هر فرد متعصبی را به عنوان پادشاه هفت کشور ارتقا دهد. (31) (1)

ਅਜ਼ੀਣ ਸਬੱਬ ਕਿ ਦਿਲ ਅਜ਼ ਸ਼ੌਕ ਬੇ-ਕਰਾਰ ਆਮਦ ।੧੯।੭।
azeen sabab ki dil az shauak be-karaar aamad |19|7|

غبار بارگاهت مانند صدها جواهر تاج بر پیشانی می درخشد