هیچ فردی خارج از دور موهای فریبنده شما نیست،
و ذهن مسحور من نیز در همان شیدایی می چرخد. (13) (2)
از زمانی که نیم تنه زیبای بلند و تنومندش در چشمانم نفوذ کرده است،
من نتوانستم هیچ کس دیگری را بشناسم جز شخصیت برازنده سرو زنده او. (13) (3)
با شنیدن صدای زنگ در گردن شتر لیلا، دلم دیوانه شد (چون نشانه آمدن لیلا بود)
و مانند مجنو به وجد آمد و به سوی بیابان جنگل دوید. (13) (4)
از آن زمان، داستان عشق او در قلب من ماندگار شد،
ذائقه ای جز یاد واقعی او در هر تار تنم ندارم. (13) (5)
چشمان پر از الماس من جواهرات درخشانی شبیه گلهای ظریف خشخاش را حفظ می کند،
تا در دیدار لحظه ای تو، آنها را بر سر گرانمایه تو فدا کنم.» (13) (6) امروز زندگی من به هر دو چشم من در حال پایان است، اما شانس تنها یک نگاه از او به تعویق افتاده است. به روز قیامت.» (13) (7) چیزی جز حمد و ثنای خداوند بر لبان من نمی آید، سرانجام قلب گویا از این زندگی بهره کامل را برداشت کرده است.» (13) (8)