گنج نامہ بھائی نند لال جی

صفحه - 2


ਦੂਜੀ ਪਾਤਸ਼ਾਹੀ ।
doojee paatashaahee |

گورو دوم، گورو انگاد دیو جی. گورو دوم، گورو آنگاد دو جی، اولین شاگرد دعا کننده گورو ناناک صاحب شد. سپس خود را به یک مربی تبدیل کرد که ارزش دعا کردن را داشت. نور ساطع شده از شعله ایمان راسخ او به حقیقت و عقیده، به دلیل خلق و خو و شخصیتش، بسیار بیشتر از آن روز بود. هم او و هم مرشدش، گورو ناناک، در واقع یک روح داشتند، اما در ظاهر دو مشعل بودند تا ذهن و قلب مردم را بدرخشند. ذاتاً آنها یکی بودند اما آشکارا دو جرقه بودند که می توانستند همه چیز را به جز حقیقت بخوانند. گورو دوم، ثروت و گنج و رهبر افراد ویژه دربار آکاالپوراخ بود. او لنگر مردمی شد که در بارگاه الهی مقبول بودند. او یکی از اعضای برگزیده دربار ملکوتی واهگورو باشکوه و هیبت‌انگیز بود و از او ستایش‌های عالی دریافت کرده بود. حرف اول نام او «علیف» عبارت است از فضایل و برکات بلند و پست، غنی و فقیر، و پادشاه و منکر. عطر حرف پر از حقیقت «نون» به نام او، فرمانروایان عالی و فرومایگان را عطا می کند و از آنها مراقبت می کند. حرف بعدی به نام او «غاف» نشان دهنده مسافر راه به سوی جماعت جاودانه و ماندگاری جهان در بالاترین روحیه است. آخرین حرف او «دال» شفای همه بیماری ها و دردهاست و فراتر از پیشرفت و رکود است.

ਵਾਹਿਗੁਰੂ ਜੀਓ ਸਤ ।
vaahiguroo jeeo sat |

واهگورو حقیقت است،

ਵਾਹਿਗੁਰੂ ਜੀਓ ਹਾਜ਼ਰ ਨਾਜ਼ਰ ਹੈ ।
vaahiguroo jeeo haazar naazar hai |

Waaheguru همه جا حاضر است

ਗੁਰੂ ਅੰਗਦ ਆਂ ਮੁਰਸ਼ਦੁਲ-ਆਲਮੀਂ ।
guroo angad aan murashadula-aalameen |

گورو آنگاد پیامبر هر دو جهان است،

ਜ਼ਿ ਫਜ਼ਲਿ ਅਹਦ ਰਹਿਮਤੁਲ ਮਜ਼ਨਬੀਨ ।੫੫।
zi fazal ahad rahimatul mazanabeen |55|

به لطف آکاالپوراخ، او مایه خیر و برکت گناهکاران است. (55)

ਦੋ ਆਲਮ ਚਿਹ ਬਾਸ਼ਦ ਹਜ਼ਾਰਾਂ ਜਹਾਂ ।
do aalam chih baashad hazaaraan jahaan |

فقط از دو دنیا چه باید گفت! با عطای او،

ਤੁਫ਼ੈਲਿ ਕਰਮਹਾਇ ਓ ਕਾਮਾਰਾਂ ।੫੬।
tufail karamahaae o kaamaaraan |56|

هزاران جهان موفق به رستگاری شده اند. (56)

ਵਜੂਦਸ਼ ਹਮਾ ਫ਼ਜ਼ਲੋ ਫੈਜ਼ਿ ਕਰੀਮ ।
vajoodash hamaa fazalo faiz kareem |

بدن او گنجینه فیض واهگورو بخشنده است،

ਜ਼ਿ ਹਕ ਆਮਦੋ ਹਮ ਬਹੱਕ ਮੁਸਤਕੀਮ ।੫੭।
zi hak aamado ham bahak musatakeem |57|

از او تجلی کرد و سرانجام در او نیز جذب شد. (57)

ਹਮਾ ਆਸ਼ਕਾਰੋ ਨਿਹਾਂ ਜ਼ਾਹਿਰਸ਼ ।
hamaa aashakaaro nihaan zaahirash |

او هميشه آشكار است، چه آشكار باشد و چه پنهان،

ਬਤੂਨੋ ਇਯਾਂ ਜੁਮਲਗੀ ਬਾਹਿਰਸ਼ ।੫੮।
batoono iyaan jumalagee baahirash |58|

او همه جا اینجا و آنجا حضور دارد، در داخل و خارج. (58)

ਚੂ ਵੱਸਾਫ਼ਿ ਊ ਜ਼ਾਤਿ ਹੱਕ ਆਮਦਾ ।
choo vasaaf aoo zaat hak aamadaa |

ستایشگر او در واقع یک ستایشگر آکالپوراخ است.

ਵਜੂਦਸ਼ ਜ਼ਿ ਕੁਦਸੀ ਵਰਕ ਆਮਦਾ ।੫੯।
vajoodash zi kudasee varak aamadaa |59|

و منش او صفحه ای از مقبره خدایان است. (59)

ਜ਼ਿ ਵਸਫ਼ਸ਼ ਜ਼ਬਾਨਿ ਦੋ ਆਲਮ ਕਸੀਰ ।
zi vasafash zabaan do aalam kaseer |

او را نمی توان به اندازه کافی توسط زبان هر دو جهان تحسین کرد،

ਬਵਦ ਤੰਗ ਪੇਸ਼ਸ਼ ਫ਼ਜ਼ਾਇ ਜ਼ਮੀਰ ।੬੦।
bavad tang peshash fazaae zameer |60|

و برای او حیاط وسیع روح به اندازه کافی بزرگ نیست. (60)

ਹਮਾਂ ਬਿਹ ਕਿ ਖ਼ਾਹੇਮ ਅਜ਼ ਫ਼ਜ਼ਲਿ ਊ ।
hamaan bih ki khaahem az fazal aoo |

پس بر ما احتیاط می شود که از تقوا و احسان او بکوشیم

ਜ਼ਿ ਅਲਤਾਫ਼ੋ ਅਕਰਾਮ ਹੱਕ ਅਦਲਿ ਊ ।੬੧।
zi alataafo akaraam hak adal aoo |61|

و احسان و سخاوت او، فرمان او را به دست آورید. (61)

ਸਰਿ ਮਾ ਬਪਾਇਸ਼ ਬਵਦ ਬਰ ਦਵਾਮ ।
sar maa bapaaeish bavad bar davaam |

پس سرهای ما باید همیشه در برابر پای نیلوفر آبی او خم شود،

ਨਿਸ਼ਾਰਸ਼ ਦਿਲੋ ਜਾਨਿ ਮਾ ਮੁਸਤਦਾਮ ।੬੨।
nishaarash dilo jaan maa musatadaam |62|

و قلب و روح ما باید همیشه حاضر باشد که خود را فدای او کنیم. (62)