به نظر می رسید که شمشیرهایی که به هم می رسند مانند سقف های کاهگلی بودند.
همه کسانی که فراخوانده شدند برای جنگ راهپیمایی کردند.
به نظر می رسد که همه آنها دستگیر و برای کشتن به شهر یاما فرستاده شده اند.30.
PAURI
طبل و شیپور به صدا درآمد و لشکریان به یکدیگر حمله کردند.
جنگجویان خشمگین علیه شیاطین لشکرکشی کردند.
همه آنها خنجرهای خود را در دست داشتند و اسبهای خود را به رقص درآوردند.
تعداد زیادی کشته و در میدان جنگ پرتاب شدند.
تیرهای پرتاب شده توسط الهه به صورت بارانی آمد.
طبل ها و صداها به صدا درآمد و جنگ آغاز شد.
دورگا در حالی که کمان خود را گرفت، آن را بارها و بارها برای پرتاب تیر دراز کرد.
آنهایی که دست خود را بر علیه الهه بلند کردند، جان سالم به در نبردند.
او هم چاند و هم موند را نابود کرد.32.
سامبه و نیسومبه با شنیدن این قتل به شدت عصبانی شدند.
آنها همه رزمندگان شجاع را که مشاور آنها بودند صدا کردند.
کسانی که باعث فرار خدایان مثل ایندرا شده بودند.
الهه در یک لحظه آنها را کشت.
با نگه داشتن چاند موند در ذهن خود، دستان خود را از اندوه مالیدند.
سپس سرنوات بیج توسط شاه آماده و فرستاده شد.
او زره با کمربند و کلاه ایمنی که می درخشید به سر داشت.