مجروحان برمی خیزند و در حال پرسه زدن آب می خواهند.
چنین بلای بزرگی بر سر شیاطین نازل شد.
از این طرف الهه مثل رعد و برق بلند شد.36.
PAURI
طبل نواز شیپور را به صدا درآورد و لشکریان به یکدیگر حمله کردند.
تمام لشکر شیاطین در یک لحظه کشته شدند.
دورگا که به شدت عصبانی شده بود، شیاطین را کشت.
شمشیر را بر سر سرنوات بیج زد.37.
شیاطین قدرتمند بیشماری در خون غوطه ور بودند.
آن شیاطین مناره مانند در میدان جنگ
آنها دورگا را به چالش کشیدند و جلوی او آمدند.
دورگا تمام شیاطین آینده را کشت.
از بدن آنها زهکشی های خون روی زمین افتاد.
برخی از شیاطین فعال با خنده از آنها برمی خیزند.
بوق ها و بوق های زنجیر شده به صدا درآمد.
رزمندگان با خنجرهای تزئین شده با منگوله می جنگیدند.
جنگ شجاعت بین دورگا و دموها به راه افتاد.
در میدان جنگ ویرانی شدیدی رخ داده بود.
به نظر می رسد که بازیگران با نواختن طبل خود به صحنه جنگ پریده اند.
خنجری که در جسد نفوذ کرده به نظر می رسد ماهی آغشته به خونی است که در تور به دام افتاده است.