خشت قبر مسلمان می شود خشت برای چرخ سفالگر.
از آن کوزه ها و آجرها ساخته شده و در حال سوختن فریاد می زند.
گل فقیر می سوزد، می سوزد و گریه می کند، همانطور که زغال های آتشین بر آن می ریزند.
ای نانک، آفریدگار خلقت را آفرید. خداوند خالق تنها می داند. ||2||
پاوری:
بدون استاد واقعی، هیچ کس خداوند را به دست نیاورده است. بدون استاد واقعی، هیچ کس خداوند را به دست نیاورده است.
او خود را در گوروی واقعی قرار داده است. با آشکار شدن خود، این را آشکارا اعلام می کند.
با ملاقات با گورو واقعی، رهایی ابدی به دست می آید. او وابستگی را از درون بیرون کرده است.
این بالاترین فکر است که آگاهی فرد به پروردگار واقعی متصل است.
بدین ترتیب پروردگار جهان، بخشنده بزرگ به دست می آید. ||6||
ای عشق من، بیا و مرا به عنوان گورمخ ملاقات کن. من مدتهاست که از تو جدا شده ام، پروردگار پادشاه.
ذهن و بدنم غمگین است. چشمانم خیس از ذات والای پروردگار است.
خدای من، عشق من، ای گورو، به من نشان بده. در ملاقات با پروردگار، ذهن من خشنود است.
من یک احمق هستم، ای نانک، اما خداوند مرا به انجام خدمت خود گماشته است. ||3||
سالوک، اول مهل:
در ایگو می آیند و در ایگو می روند.
در ایگو متولد می شوند و در ایگو می میرند.
در نفس می دهند و در نفس می گیرند.
در ایگو به دست می آورند و در ایگو ضرر می کنند.
در نفس راستگو یا دروغگو می شوند.